شناسنامه علمی شماره
نویسندگان
1 دانشجوی دکتری اقتصاد دانشکده علوم اداری و اقتصادی دانشگاه فردوسی مشهد
2 اقتصاد دانشکده علوم اداری و اقتصادی دانشگاه فردوسی مشهد
3 عضو هیات علمی گروه اقتصاد دانشکده علوم اداری و اقتصادی دانشگاه فردوسی مشهد
چکیده
دو سازمان OPEC و OECD به عنوان خریداران و فروشندگان اصلی و موثر در بازار جهانی نفت خام هستند که برای تغییر قیمتها به نفع خود تلاش میکنند. در این مقاله به بررسی یک مدل تئوری بازیها برای نحوه رفتار دو سازمان مدنظر در بازار نفت در مقابل یکدیگر پرداخته شده است. سپس با استفاده از روش جوهانسون جوسیلیوس یک مدل اقتصادسنجی ارائه شده است که در آن عوامل و میزان اثرگذاری هر یک از دو سازمان بر قیمت نفت خام بررسی خواهد شد. نتایج نشان می دهد سازمان OPEC با میزان عرضه نفت خام و سازمان OECD با ذخایر نفتی تحت کنترل بر قیمت نفت خام موثر هستند. حساسیت قیمت نفت خام نسبت به عرضه OPEC بیشتر از ذخایر تحت کنترل OECD است، بنابراین سازمان OPEC میتواند از آن به عنوان ابزاری جهت افزایش قدرت چانهزنی استفاده کند. سایر متغیرهای موثر بر قیمت نفت خام که در این مقاله مورد بررسی قرار میگیرد رشد اقتصاد جهانی و نرخ ارز موثر حقیقی آمریکا است که نتیجه میشود رشد اقتصاد جهانی اثری مستقیم و نرخ دلار حقیقی اثری معکوس بر قیمت نفت خام میگذارد.
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
The Survey on Determination Method of Crude Oil Price between OPEC and OECD Organizations by Using Game Theory Model and Johansen- Juselius Technique
نویسندگان [English]
- Reza Fahimi Doab 1
- Ahmad Sabahi 2
- Mohammad Hosein Mahdavi Adeli 2
- Ahmad Seifi 3
1
2
3
چکیده [English]
The main and effective buyers and sellers of crude oil in global market are OPEC and OECD organizations that they are trying to change the prices in their favor. This paper investigated a game theory model for the two organizations which how to behave against each other in oil market. To examine the factors and extent of influence of each mentioned organization on crude oil price offered an econometric model by using Johansen_ Juselius technique. Result shows that OPEC organization is effective on petroleum price with amount of crude oil supply and OECD organization is effective on it by harnessing oil reserves. The crude oil price is sensitivity to OPEC supply more than oil reserves is controlled by the OECD. So that OPEC organization can use it as a tool to increase bargaining power. Other variables can affect the crude oil price such as global economic growth and the effective real exchange rate America are analyzed in this paper. The result is that global economic growth has direct effect on crude oil price and real dollar exchange rate has an adverse effect on it.
کلیدواژهها [English]
- OPEC Organization
- OECD Organization
- Game Theory
- The Pattern of Accumulation Johansen – Juselius
- Bargaining
بررسی نحوه تعیین قیمت نفت خام میان دو سازمان
OPEC و OECD
با استفاده از مدل تئوری بازیها و روش جوهانسون- جوسیلیوس
رضا فهیمی دوآب[1]، احمد صباحی[2]، محمد حسین مهدوی عادلی[3]، احمد سیفی[4]
تاریخ دریافت: 31/01/1393 تاریخ پذیرش: 13/11/1393
چکیده:
دو سازمان OPEC و OECD به عنوان خریداران و فروشندگان اصلی و موثر در بازار جهانی نفت خام هستند که برای تغییر قیمتها به نفع خود تلاش میکنند. در این مقاله به بررسی یک مدل تئوری بازیها برای نحوه رفتار دو سازمان مدنظر در بازار نفت در مقابل یکدیگر پرداخته شده است. سپس با استفاده از روش جوهانسون جوسیلیوس یک مدل اقتصادسنجی ارائه شده است که در آن عوامل و میزان اثرگذاری هر یک از دو سازمان بر قیمت نفت خام بررسی خواهد شد. نتایج نشان می دهد سازمان OPEC با میزان عرضه نفت خام و سازمان OECD با ذخایر نفتی تحت کنترل بر قیمت نفت خام موثر هستند. حساسیت قیمت نفت خام نسبت به عرضه OPEC بیشتر از ذخایر تحت کنترل OECD است، بنابراین سازمان OPEC میتواند از آن به عنوان ابزاری جهت افزایش قدرت چانهزنی استفاده کند. سایر متغیرهای موثر بر قیمت نفت خام که در این مقاله مورد بررسی قرار میگیرد رشد اقتصاد جهانی و نرخ ارز موثر حقیقی آمریکا است که نتیجه میشود رشد اقتصاد جهانی اثری مستقیم و نرخ دلار حقیقی اثری معکوس بر قیمت نفت خام میگذارد.
طبقهبندی JEL: C01, C57, C78
کلیدواژهها: سازمان OPEC، سازمان OECD، نظریه بازیها، الگوی همانباشتگی جوهانسن-جوسیلیوس، چانهزنی
1- مقدمه
با توجه به آنکه نفت به عنوان یک کالای مهم و تأثیرگذار در اقتصاد جهانی مطرح است، مطالعات بسیاری در خصوص آن و مسائل مبتلا به آن صورت گرفته است. یکی از زمینههای مطالعاتی اصلی در حوزه اقتصاد نفت، بررسی عوامل مؤثر بر قیمت نفت خام است. به نظر
میرسد قیمت نفت خام تحت تأثیر عوامل اقتصادی و سازمانهای مهم بینالمللی بسیاری قرار دارد. دو مورد از این سازمان ها OPEC و OECD هستند که به ترتیب با عرضه و تقاضای نفت خام میتوانند قیمت نفت خام را تغییر دهند. کشورهای عضو این دو سازمان مهم بینالمللی دارای تفاوتها و انگیزههای بسیار متفاوتی در بازار نفت هستند، اما می توان این دو سازمان را از بابت اثرگذاری بر قیمت نفت خام و همچنین میزان سهمبری از مازاد رفاه ناشی از تجارت نفت خام مورد ارزیابی و مقایسه قرار داد. از سوی دیگر، با توجه به آمار و ارقام تولید و مصرف نفت خام دو سازمان موردنظر میتوان گفت که در بازار نفت خام این دو نهاد به عنوان نهادهایی با قدرت انحصاری و تعیینکننده در قیمت شناخته میشوند و تجارت و مبادله نفت خام منافعی برای طرفین مبادله دارد.
کشورهای عضو OPEC با فروش نفت خام درآمدهای ارزی کسب کرده و قادر خواهند بود واردات کالاهای مورد نیاز کشور را انجام دهند. همچنین با درآمدهای کسب شده به امور سرمایهگذاری بپردازند. در مقابل کشورهای عضو سازمان OECD با خرید نفت خام، منابع انرژی در بخشهای مختلف اقتصادی را فراهم کرده و مواد اولیه جهت بسیاری از تولیدات و محصولات را تامین میکنند. بنابراین می توان گفت که نحوه تعیین قیمت نفت و مقدار آن برای این دو سازمان از اهمیت بالایی برخوردار است. کشورهای صادرکننده نفت درصدد تثبیت قیمتهای بالای نفت هستند و کشورهای واردکننده تلاش میکنند قیمت پایدار پایینی را برای خریدهای نفتی خود بپردازند از این رو می توان این فرآیند را به عنوان یک بازی دو جانبه مورد بحث و بررسی قرار داد و در خصوص بازار نفت چنین بیان کرد که بازار نفت یک بازار انحصار دوجانبه است. در این بازار با لحاظ برخی سادهسازیها، میتوان OPEC را به عنوان انحصارگر فروش و اعضای سازمان OECD را به عنوان انحصارگر خرید نفت خام در نظر گرفت. در ادبیات اقتصادی، راهحل چنین بازاری در تعیین قیمت تعادلی بازار به صورت یک راهحل یکه مطرح نیست، بلکه دامنهای برای قیمت مطرح میشود که بسته به قدرت چانهزنی طرفین بازار، قیمت تعادلی تعیین میشود. در خصوص چگونگی قدرت چانهزنی طرفین و همچنین بهرهمندی از منافع تجارت نفت مباحث نظری فراوانی مطرح است که یکی از این نظریهها، تعیین قیمت تعادلی بر مبنای نظریه بازیها است. در این مقاله با استفاده از نظریه بازیها و آزمون جوهانسن-جوسیلیوس به نحوه تعیین قیمت نفت خام و عوامل موثر بر آن پرداخته خواهد شد.
2- مبانی نظری
2-1- تاریخچه تغییرات قیمت نفت خام
قیمت نفت از بدو اکتشاف و استخراج آن در زمان های مختلف، نوسانات متفاوتی را تجربه کرده است. از سال 1860 که نفت کشف شد تاکنون، دورههایی را با توجه به شرایط متفاوت اقتصادی برای نفت میتوان متصور شد. دوره اول (1860 تا 1913)؛ با توجه به استفاده از دیگر سوختها به نفت توجه زیادی نشده است و از نفت فقط به عنوان منبعی برای روشنایی و روغن کاری استفاده میشد. دوره دوم (1914 تا 1950)؛ دو جنگ جهانی رخ داده و سالهای رونق و رکود اقتصادی در این دوره رقم خورد. این دوره با کشف ذخایر عظیم نفت در خاورمیانه نیز همراه بود و قیمت نفت به طور متوسط 36/1دلار به صورت تحویل در بندر مبدأ بود. دوره سوم (1950تا 1973) سالهای نفت ارزان است. در این دوره پیشرفت تکنولوژی انرژی -مانند پالایشگاهها، ایستگاههای نیرو و حملونقل بر اساس نفت به رشد بیسابقه تولید ناخالص داخلی برخی کشورها منجر شد. دوره چهارم (1974 به بعد) به دوران نفت گران معروف است. این افزایش قیمت نفت در واکنش OPEC به جنگ اعراب و اسرائیل برمیگردد چراکه در آن برهه یکی از بهترین ابزارها برای مهار جنگ بود (ابراهیمنژاد، 1385).
در تعیین قیمت نفت خام هر یک از طرفین سعی در تغییر قیمت به نفع خود دارد. خریداران سعی در کاهش قیمتها و فروشندگان سعی در افزایش قیمتها دارند. یکی از عوامل مهمی که میتواند بر تعیین قیمت اثرگذار باشد، قدرت چانهزنی هر کدام از طرفین بازی است.
تعیین قیمت تعادلی بر مبنای نظریه بازیها یکی از نظریات مطرح در خصوص چگونگی قدرت چانهزنی طرفین بازی است. نظریهی بازیها عبارت است از: «علمی که به مطالعه تصمیمگیری افراد در شرایط تعامل با دیگران میپردازد». به تعبیر دیگر، نظریه بازیها علم مطالعه تعارضها (تضاد منافع)، همکاریها بین بازیکنان عاقل است. هدف اصلی نظریهی بازیها دادن نگرش و دیدگاه است که براساس آن بازیکنان باید عاقلانه[5] رفتار کنند. با توجه به اینکه مبحث چانهزنی، یکی از مباحث مهم در نظریه بازیها است به بررسی مسئله چانهزنی و عوامل موثر بر آن پرداخته میشود.
2- 2- چانهزنی
مدل های همکاری معمولاً از دو قسمت مجزا تشکیل میشوند: 1) مرحله چانهزنی و 2) مرحله اجرا. در مرحله اول بازیکنان بر سر تقسیم منافع همکاری با چانه زنی به توافق
میرسند. مرحله دوم، مرحله اجرا و عملی شدن آن چیزی است که در مرحله اول بر سر آن توافق شده است. طبق نظر آریل رابینشتین[6] ( 1982 ) بازیکنانی که صبورند قدرت چانهزنی بیشتری دارند از این رو در چانهزنی سهم بیشتری به خود اختصاص میدهند (عبدلی و ماجد، 1391). اغلب فرض میشود شرکتکنندگان موجود در بازار به وابستگی متقابل به یکدیگر پی میبرند و به یک توافق قابل قبول مشترک در زمینه قیمت و مقدار دست پیدا میکنند. روند چانهزنی را میتوان به دو مرحله جداگانه تقسیم کرد؛ اولاً شرکتکنندگان در بازار آن مقدار تولید یا فروش را تعیین میکنند که سود مشترک آنها را به حداکثر برساند.دوماً یک قیمت تعیین میکنند تا سود مشترک را بین خود تقسیم کنند. سود مشترک آنها برابر است با (رابطه (1)):
(1)
از تابع فوق نسبت به مشتق گرفته شده و حاصل مساوی صفر قرار میگیرد (رابطه (2)):
(2)
و یا
سود مشترک تولیدکنندگان در سطح ستادهای به حداکثر میرسد که ارزش تولید نهایی خریدار برابر با هزینه نهایی فروشنده باشد. نتیجه حاصل همانند نتیجه به دست آمده از راهحل شبهرقابتی است. مقدار تولید بهینه در هنگام تبانی همانند میزان تولید در زمان شبهرقابتی است. اگر از خارج از بازار به آن نگاه شود، راهحل ائتلاف در انحصار دو طرفه مثل یک رفتار رقابتی به نظر میرسد. قیمت شبهرقابتی لزوماً از یک راهحل توأم با تبانی سرچشمه نمیگیرد. در مقدار معین، فروشنده تمایل دارد قیمتی را که دریافت میکند بیشترین باشد و خریدار مایل است کمترین قیمت ممکن را برای کالا بپردازد. اگر فرض شود حد بالایی قیمت، قیمتی باشد که سود خریدار به صفر تقلیل یابد و حد پایینی آن جایی باشد که سود فروشنده به صفر تقلیل یابد (رابطه (3)):
(3)
از آنجا که سود منفی منجر به خروج بنگاهها از بازار میشود، قیمت نمیتواند در سطحی خارج از این حدود قرار گیرد. یک راهحل دیگر آن است که فرض شود خریداران وضعی بدتر از انحصار در فروش نداشته باشند و فروشندگان نیز نمیتوانند موقعیتی بدتر از انحصار در خرید داشته باشند. در این شرایط روابط (4) و (5) برقرار خواهد بود:
(4)
(مقدار سود خریداران در حالت انحصار فروش)
(5)
(مقدار سود فروشندگان در حالت انحصار خرید)
اگر این دو نابرابری برای حل شود، رابطه (6) شکل خواهد گرفت:
(6)
این حدود را میتوان از راهحلهای مرجع تعیین کرد؛ اگر و مثبت باشند، رابطه (6) یک دامنه کوتاهتر برای چانه زدن را نسبت به رابطه (3) به دست میدهد. در هر یک از این دو، تعیین یک قیمت مشخص در حدود تعیین شده برای چانهزنی به قدرت نسبی چانهزنی خریدار و فروشنده بستگی دارد.
از دیدگاه تئوری، چانهزنی روشی برای حل و فصل تعارضها و مناقشهها بین افراد، کشورها، گروهها است. در چانهزنی بر سر یک مسئله، دو طرف (یا بیشتر) با هم مذاکره میکنند تا به یک نتیجه، توافق و راهحل برسند و آنگاه بر اساس آن رفتار کنند. به عنوان مثال، در روابط بینالملل، بین دولتها بر سر موضوعات مختلف نظیر تجارت (از جمله تجارت نفت خام) مذاکره و چانهزنی اتفاق میافتد. بسیاری از تعاملات اقتصادی نظیر تعیین مزدها، قیمت کالاها و خدمات مختلف نیز توأم با چانهزنی است. در فرآیند چانهزنی طرفین از طریق رد و بدلکردن پیشنهادهای خود آن را ادامه میدهند به همین دلیل مبحث چانهزنی، یکی از مباحث مهم در نظریه بازیها است. عوامل و متغیرهای مهمی وجود دارند که بر فرآیند و نتیجه چانهزنی تأثیر میگذارند. برخی از این عوامل عبارتند از:
2-2-1 صبر بازیکنان
فرآیند چانهزنی در بسیاری از موقعیتها و مسائل چانهزنی برای بازیکنان با هزینه همراه است. مهمترین هزینه همان زمانبری فرآیند چانهزنی است و زمان برای بازیکنان دارای ارزش و اهمیت است. بازیکنان را نسبت به درجه ارزشی که برای زمان قائل هستند به دو گروه بیصبر و صبور تقسیم میکنند. بازیکنی که صبورتر است، قدرت چانهزنی بالاتری دارد. به عبارت دیگر، هر چه یک بازیکن ارزش کمتری برای زمان قائل شود، صبورتر و هر چه ارزش بیشتری برای زمان در نظر بگیرد بیصبرتر است. همچنین بازیکنانی که فقیر هستند بیصبر نیز هستند و در نتیجه قدرت چانهزنی بالایی ندارند. متغیرهای مختلفی سبب میشود زمان برای بازیکنان دارای ارزش باشد که مهمترین آنها ویژگیهای شخصیتی فرد، مقدار ثروت، درآمد و نرخ بهره بازار است.
در هر مسئله چانهزنی یک عایدی وجود دارد که نصیب دو طرف میشود و به آن مازاد رفاه یا منافع چانهزنی میگویند. چانهزنی بر سر تقسیم مازاد بین دو طرف است. هرگاه طرفین معامله دارای رجحان زمانی یکسانی باشند، هر دو انگیزه کافی برای رسیدن به توافق بدون تأخیر را دارند، بنابراین هر دو بازیکن به یک اندازه بیصبر هستند و منافع چانهزنی به طور مساوی بین آنها تقسیم میشود اما اگر یکی از بازیکنان بیصبرتر از دیگری باشد، سهم او از مازاد کمتر خواهد بود.
2-2-2- ترس از شکست چانهزنی
در اثنای مذاکرات و چانهزنی ممکن است طرفین احساس کنند که مذاکرات به دلیل تأثیر برخی عوامل برونزا به شکست منتهی میشود. عامل مهمی که منجر به این احساس میشود، طولانیشدن فرآیند چانهزنی و خسته شدن طرفین چانهزنی است. بروز این حالت که از رفتار آدمی سرچشمه میگیرد کاملاً تصادفی بوده و زمان دقیق وقوع آن غیرقابل پیشبینی است. هر چقدر بازیکنی از وقوع این مسئله ترس بیشتری نسبت به دیگری داشته باشد، ریسکگریز بوده و بر قدرت چانهزنی او اثر منفی میگذارد. از این رو بازیکنی که ریسکگریز است قدرت چانهزنی پایینتری دارد. عامل دیگری که به عنوان خطر به شکست انجامیدن مذاکرات مطرح است، مربوط به دخالت طرف سوم در چانهزنی است. این عامل میتواند کل مازاد بالقوه مذاکره را از بین ببرد و چانهزنی را بیمورد کند. به عنوان مثال، تکنولوژی جدیدی توسط بنگاه A وارد بازار شده و بنگاه B درصدد خرید آن است، آنها وارد مذاکره میشوند. در اثنای مذاکره A و B، تکنولوژی جدید با کارآیی و قابلیت بیشتر توسط بنگاه C وارد بازار شود. در این صورت چانهزنی بین بنگاه A و B فاقد توجیه است زیرا با آمدن تکنولوژی C مازاد قبلی وجود ندارد. تقسیم دقیق مازاد خالص در چانهزنی بستگی به درجه صبر و ریسکگریزی آنها دارد. هرچقدر بازیکن نسبت به حریف ریسکگریزتر باشد، سهم او از مازاد کمتر خواهد بود.
2-2-3- داشتن گزینهها
نقش گزینه بیرونی در فرآیند چانهزنی یک نوع تهدید به حساب میآید. گزینه بیرونی موقعی قدرت چانهزنی یک بازیکن را افزایش میدهد که تهدید از طریق آن باورکردنی باشد در غیر این صورت تأثیری بر قدرت چانهزنی ندارد. گزینه داخلی نیز در فرآیند چانهزنی تأثیر دارد، به این معنی که ممکن است در خلال چانهزنی، بازیکنان گزینههایی داشته باشند و از آن پیامد یا مطلوبیت به دست آورند. اگر هر دو بازیکن گزینه بیرونی غیرجذاب داشته باشند، قدرت چانهزنی بازیکنی بیشتر است که گزینه داخلی او جذابتر باشد، اما اگر گزینه خارجی یکی از آنها جذاب باشد در این صورت گزینه داخلی هر دو بازیکن تأثیری در نتیجه چانهزنی نخواهد داشت و سهم بیشتر عاید کسی میشود که گزینه بیرونی او جذابتر است. اگر گزینه بیرونی هر دو بازیکن جذاب باشد در این حالت چانهزنی به نتیجهای نخواهد رسید و توافقی حاصل نمیشود.
2-2- 4- اطلاعات نامتقارن
در اثنای چانهزنی ممکن است یکی از بازیکنان نسبت به متغیرهای مورد چانهزنی اطلاعات بیشتری نسبت به دیگری داشته باشد. حال سوال این است که اثر این اطلاعات نامتقارن در نتیجه چانهزنی چیست؟ اولین اثر آن این است که تأثیر منفی در معامله دارد؛ یعنی ممکن است معامله انجام نشود. به عبارت دیگر، اثر اطلاعات نامتقارن، شکست چانهزنی و یا توافق بعد از تحمل هزینه و زمان است.
دو سازمان مورد مطالعه در این مقاله یعنی OPEC و OECD از یک قدرت نسبتاً بالایی در اثرگذاری بر قیمت بینالمللی نفت خام برخوردار هستند. این قدرت انحصاری در خرید و فروش نفت باعث میشود بین دو بازیگر عمده این بازار چانهزنیهای (مشهود یا نامشهود) متعددی در طول تاریخ مبادله نفت خام صورت گرفته باشد. در ادامه مثالی از واکنش دو سازمان مورد بررسی بر سر تعیین قیمت نفت خام مرور میشود. این مثال بیانگر وجود کشاکش بین آنها بر سر تعیین قیمت نفت خام است. با توجه به برآورد افزایش تقاضای نفت خام در سال 2011 میلادی، آژانس بینالمللی انرژی هشدار داد که افزایش قیمت نفت به بیش از 100 دلار در هر بشکه میتواند روند بازسازی و بهبود اقتصادی جهان را با مشکل مواجه کند. در این راستا رئیس آژانس بینالمللی انرژی با اشاره به توان OPEC در مهار بیثباتی بازار نفت خام، کمک اعضای OPEC، افزایش سهمیه های تولید طی سال 2011 را خواستار شد. در مقابل، سازمان OPEC نیز موضوع مطرح شده توسط IEA[7]را در مورد به مخاطره افتادن اقتصاد جهانی در پی افزایش قیمتهای نفت خام مورد انتقاد قرار داد و اعلام کرد که در شرایط حاضر قیمت نفت خام بیشتر به دلایلی نظیر مشکلات فنی ایجاد شده در تاسیسات نفتی، سفتهبازی در بازار نفت و کاهش ارزش دلار در حال افزایش است. به نظر OPEC در حال حاضر براساس بنیادهای بازار، عرضه نفت بیش از نیاز بازارهای جهانی نفت خام است. البته برخی از مقامات کشورهای عضو سازمان OPEC اظهار داشتند که در صورت افزایش قیمتهای جهانی نفت خام به بیش از 110 دلار در هر بشکه، احتمال افزاش سهمیههای تولید OPEC دور از انتظار نخواهد بود. همچنین پیش از این روزنامه فایننشیال تایمز (FT)[8] به نقل از آژانس عنوان کرده بوده که هزینه واردات نفت خام کشورهای عضو OECD با افزایشی 200 میلیارد دلاری در پایان سال 2010 به رقم 790 میلیارد دلار رسیده است که این رقم برابر با از دست دادن 0.5 درصد از تولید ناخالص داخلی کشورهای OECD است[9]. همانگونه که از این مثال مشخص است میان سازمان OPEC و OECD چانهزنیهایی بر سر قیمت نفت خام صورت میپذیرد که البته بسیاری از این چانهزنیها به صورت نامشهود است، اما آنچه مهم و حائز اهمیت بوده این موضوع است که هر کدام از طرفین مبادله با توجه به شرایط اقتصادی، سیاسی و نیاز به حضور در بازار نفت و سایر عوامل دارای قدرت چانهزنی بوده که میتواند بر قیمت آن اثرگذار شود.
4- توضیح مدل و دادههای مرتبط با آن
4-1- طراحی الگوی بازی OPEC و OECD
سازمان OPEC به عنوان یک بازیگر اصلی و تعیینکننده در بخش عرضه نفت خام و کشورهای OECD به عنوان بازیگر اصلی در طرف تقاضای نفت خام بر سر تعیین قیمت نفت خام همواره در یک حالت چانهزنی و رقابت هستند. مدلی که برای این نوع از بازار قابل ارائه است، مدل انحصار دوطرفه است که در آن قیمت نفت خام در یک بازه قیمتی مشخص تعیین میشود و بسته به قدرت چانهزنی طرفین مبادله قیمت در نقطه خاصی به تعادل میرسد و منافع حاصل از تجارت بین بازیگران بازار تقسیم میشود.
در این بخش به طراحی و ارائه الگوی بازی OPEC و OECD در تعیین قیمت نفت خام با استفاده از نظریه بازیها پرداخته شده است.
بازی مورد مطالعه در این مقاله میان کشورهای عضو سازمان OPEC به عنوان فروشندگان نفت خام و کشورهای سازمان OECD به عنوان خریداران نفت خام است. کشورهای سازمان OPEC با حرف اختصاری S و کشورهای عضو سازمان OECD با حرف اختصاری B نمایش داده خواهند شد. بازیکن S هر واحد محصول (نفت خام) را با توجه به تابع عرضه خود استخراج و عرضه میکند که نشانگر حداقل قیمت درخواستی یا میل به دریافت[10] بازیکن S خواهد بود. بازیکن B نیز حاضر است به ازای هر واحد محصول حداکثر بر اساس تابع تقاضای خود خریداری کند. به عبارت دیگر، تابع تقاضا بیانگر میل به پرداخت[11] بازیکن B برای هر واحد خرید نفت خام است. این مقدار میتواند برابر با منافع حاصل از فروش فرآوردههای نفتی پس از کسر هزینههای تبدیل و پالایش باشد. به بیان دیگر، منافع حاصل از فروش نفت خام برای خریدار میتواند شامل قیمت فروش فرآوردههای نفتی و مالیاتهای وضع شده بر فرآوردههای نفتی باشد.
با فرض برابر بودن اندازه حساسیت منحنیهای عرضه و تقاضا در بازار نفت نسبت به قیمت آن، میتوان دامنه تغییرات قیمت نفت و همچنین انواع راهحلهای مرجع را به صورت نمودار (1) نشان داد. در نمودار (1) qS، qB و qC به ترتیب بیانگر میزان تولید نفت خام در حالت های انحصار فروش، انحصار خرید و حالت شبهرقابتی و pS، pB و pC به ترتیب بیانگر قیمت نفت خام در حالت های بازاری انحصار فروش، انحصار خرید و حالت شبه رقابتی است. ملاحظه میشود به دلیل فرض مساوی بودن کشش دو منحنی عرضه و تقاضای نفت خام، مقادیر تولید در حالتهای انحصار فروش و انحصار خرید یکسان هستند و تنها قیمت در آنها متفاوت است. همچنین مقدار تولید در حالت شبهرقابتی بیشتر از حالتهای دیگر بوده و قیمت شبهرقابتی نیز بین دو قیمت انحصار فروش و انحصار خرید قرار دارد.
نمودار (1)- عرضه و تقاضای نفت خام
مطابق با نظریه بازیها و همچنین چانهزنی بین بازیگران بازار در خصوص قیمت نفت خام، قیمت تعادلی و واقعی بازار(pe) به قدرت چانهزنی طرفین بازی بستگی داشته و در دامنه بین pS و pB قرار خواهد گرفت. به عبارت دیگر: pS > pe > pB. اینکه مقدار قیمت تعادلی برابر با قیمت راهحل شبهرقابتی باشد یا نه، بستگی به قدرت چانهزنی طرفین مبادله یعنی OPEC و OECD دارد. این قدرت چانه زنی از طریق برخی اقدامات و سیاستهای اقتصادی و حتی غیراقتصادی به دست میآید که در ادامه به مواردی چون حجم ذخایر استراتژیک کشورهای مصرفکننده نفت و یا میزان صادرات و ذخایر نفت خام کشورهای تولیدکننده نفت به عنوان ابزارهایی برای افزایش قدرت چانهزنی بازیگران در بازار و اثرگذاری آنها بر قیمت نفت خام اشاره خواهد شد.
با توجه به قدرت چانهزنی طرفین بازی در نهایت قیمت برابر Pe تعیین میشود. با توجه به حداقل قیمت درخواستی بازیکن S و حداکثر قیمت پرداختی بازیکنB باید pS>pe> pB باشد. فرض میشود در هر دوره Q واحد محصول مبادله میشود، چنانچه هر دو بازیکن با یکدیگر همکاری کنند هزینههای مبادلاتی و سایر هزینههای ناشی از عدم همکاری صفر بوده و پیامد یا عایدی هر بازیکن در هر دوره برابر است با (روابط (7) و (8)):
(7)
(8)
؛ عایدی بازیکن S از همکاری دوطرفه و ؛ عایدی بازیکن B از همکاری دو طرفه است.
چنانچه هر دو بازیکن با یکدیگر همکاری نداشته باشند اولاً هزینههای مبادلاتی میان دو بازیکن افزایش یافته و ثانیاً نوسانات قیمت برای آنها موجب ایجاد هزینه میشود؛ زیرا امکان برنامهریزی را برای آنها مشکل میگرداند. در این حالت عایدی هر بازیکن برابر است با (روابط (9) و (10)):
(9)
(10)
؛ عایدی بازیکن S از عدم همکاری طرفین، ؛ عایدی بازیکن B از عدم همکاری طرفین، ؛ هزینه های مبادلاتی بازیکن S به علت عدم همکاری طرفین، ؛ هزینه های مبادلاتی بازیکن B به علت عدم همکاری طرفین و ؛ نوسانات قیمت نفت خام است.
چنانچه دو بازیکن به یکدیگر قول همکاری دهند اما در یک دوره از بازی یکی از بازیکنان (مثلاً بازیکن S) با انگیزه تغییر قیمت به نفع خود به قولش پایبند نماند، پیامد دو بازیکن به صورت روابط (11) و (12) تغییر میکند:
(11)
(12)
؛ پیامد بازیکن S درصورت عدم همکاری بازیکن S و همکاری بازیکن B و؛ پیامد بازیکن B درصورت عدم همکاری بازیکن S و همکاری بازیکنB است.
و است در غیر این صورت بازیکن S حاضر به تخطی از قولش نبوده و به قولش پایبند خواهد ماند. بازی فوق تنها در یک دوره ممکن است اتفاق افتد زیرا در دوره بعدی بازیکن B به قولش پایبند نمانده و بازی غیرهمکارانه میان دو بازیکن شکل خواهد گرفت. به همین شکل چنانچه دو بازیکن با یکدیگر قول همکاری داده باشند اما در یک دوره از بازی، بازیکن B با انگیزه تغییر قیمت به نفع خود به قولش پایبند نماند، پیامد دو بازیکن به صورت روابط (13) و (14) تغییر میکند:
(13)
(14)
؛ پیامد بازیکن S درصورت همکاری بازیکن S و عدم همکاری بازیکن B و ؛ پیامد بازیکن B درصورت همکاری بازیکن S و عدم همکاری بازیکن B است.
و است در غیر این صورت بازیکن B حاضر به تخطی از قولش نبوده و به قولش پایبند خواهد ماند. بازی فوق نیز تنها در یک دوره ممکن است انجام گیرد؛ زیرا در دوره بعدی بازیکن S نیز به قولش پایبند نمانده و بازی غیرهمکارانه میان دو بازیکن شکل خواهد گرفت.
با توجه به توضیحات فوق بازی زیر (جدول (1)) میان دو بازیکن برای n دوره متوالی شکل میگیرد.
جدول (1)- جدول بازی دو بازیکن B و S برای n دوره متوالی
بازیکن B |
|||
همکاری |
عدم همکاری |
||
بازیکن S |
همکاری |
RS ,RB |
ES ,FB |
عدم همکاری |
FS ,EB |
LS ,LB |
پیامدهای جدول (1) برای هر بازیکن به صورت F>R>L>E است. بازی فوق از استراتژی تلافی جویانه پیروی میکند؛ یعنی پس از قبول قول همکاری توسط دو بازیکن چنانچه در یک دوره از بازی یک بازیکن به قولش عمل نکرده و استراتژی عدم همکاری را انتخاب کند، بازیکن دیگر در دوره بعدی جهت تنبیه بازیکن خاطی استراتژی عدم همکاری را انتخاب خواهد کرد و بازی غیرهمکارانه میان دو بازیکن شکل خواهد گرفت. پس امکان وقوع همکاری یک بازیکن همراه با عدم همکاری بازیکن دیگر تنها در یک دوره وجود خواهد داشت و در صورت عدم پایبندی یک بازیکن به قولش بازیکن دیگر نیز به قولش پایبند نمانده و بازی غیرهمکارانه میان دو بازیکن شکل خواهد گرفت که برای هر دو بازیکن دارای پیامد کمتری از بازی همکارانه است. به عبارت دیگر، انتخاب استراتژی عدم همکاری برای هر دو طرف بازار یک تعادل نش پایدار است. در پاسخ به این سوال که با توجه به اینکه همکاری میان دو بازیکن دارای پیامد بیشتری از عدم همکاری است، در چه صورتی ممکن است یک بازیکن به قول خود عمل نکرده و استراتژی عدم همکاری را انتخاب کند؟ لازم است پیامد کل بازی برای هر دو بازیکن در n دوره با توجه به همکاری یا عدم همکاری بررسی شود. برای توضیح این موضوع لازم است ابتدا عامل تنزیل و میزان صبر بازیکنان مورد بررسی قرار گیرد.
عامل تنزیل بازیکن نمایش داده میشود که نرخ بهره یا نرخ ترجیح زمانی بازیکن i بوده و است. بازیکن صبورتر به دلیل ارزش بیشتری که به منافع آتی قائل است میل به همکاری بالاتری نسبت به بازیکن عجولتر دارد. با توجه به عامل تنزیل، پیامد حاصل از همکاری برای بازیکنان در دوره زمانی بلندمدت به صورت رابطه (15) است:
(15)
Co پایبندی به همکاری است.
چنانچه یکی از بازیکنان در یک دوره از قول خود تخطی کند پس آن بازیکن در آن دوره پیامد F را دریافت کرده و در دورههای بعدی به علت آنکه بازیکن دیگر نیز به قولش پایبند نخواهد ماند، پیامد L را دریافت خواهد کرد. در این صورت پیامد کل بازی برای بازیکن خاطی برابر است با رابطه (16):
(16)
No عدم پایبندی به همکاری است.
زمانی بازیکن i در یک دوره زمانی بلندمدت به قول همکاری پایبند مانده و استراتژی همکاری را انتخاب میکند که رابطه (17) برقرار باشد:
(17)
رابطه (17) نشان دهنده امکانپذیری پایبندی به قول همکاری برای یک بازیکن در بازه زمانی بلندمدت است، این رابطه تحت عنوان «رابطه همکاری» نامگذاری میشود. با توجه به رابطه (17) امکان پایبندی به قول همکاری به متغیرهای و L بستگی دارد. در ارتباط با نحوه اثرگذاری هر کدام از متغیرهای فوق بر رابطه همکاری در ادامه اختصاراً توضیح داده شده است.
عامل تنزیل یا همان درجه صبر بازیکن است. عامل تنزیل بین صفر تا یک است و هرچه عامل تنزیل برای یک بازیکن بزرگتر بوده و به یک نزدیکتر باشد آن بازیکن صبورتر است. بنابراین هرچه صبر بازیکن بیشتر باشد طرف چپ رابطه همکاری بیشتر شده و امکانپذیری پایبندی به قول همکاری برای آن بازیکن بیشتر خواهد بود.
پیامد حاصل از همکاری میان بازیکنان است. هرچه مقدار پیامد حاصل از همکاری بیشتر شود، طرف راست معادله همکاری کمتر شده و امکانپذیری پایبندی به قول همکاری برای آن بازیکن بیشتر خواهد بود. پیامد حاصل از عدم همکاری میان بازیکنان است. هرچه مقدار پیامد حاصل از عدم همکاری میان بازیکنان کوچکتر باشد، طرف راست معادله همکاری کمتر شده و امکانپذیری پایبندی به قول همکاری برای آن بازیکن بیشتر خواهد بود. پیشتر توضیح داده شد که در صورت عدم همکاری میان بازیکنان، هزینه های مبادلاتی و سایر هزینه های ناشی از عدم همکاری افزایش مییابد و منافع حاصل از عدم همکاری را کاهش میدهد. پس هرچه هزینههای مبادلاتی ناشی از عدم همکاری میان بازیکنان برای یک بازیکن بیشتر باشدکوچکتر شده و طرف راست معادله همکاری کمتر میشود و امکانپذیری پایبندی به قول همکاری برای آن بازیکن بیشتر خواهد بود.
منافع زودگذر در یک دوره به علت عدم پایندی به قول همکاری برای بازیکن خاطی است. هرچه این منافع زودگذر برای یک بازیکن کمتر باشد، طرف راست معادله همکاری کمتر شده و امکانپذیری پایبندی به قول همکاری برای آن بازیکن بیشتر خواهد بود. بازی تشریح شده از نوع بازی معمای زندانی مرحلهای است. از بین عوامل فوق عامل تنزیل یا همان درجه صبر بازیکن از اهمیت بیشتری برخوردار است. این عامل نقش مستقیمی در تعیین درجه همکاری یا عدم همکاری بازیکنان در بازی دارد. در خصوص بازار نفت و عکسالعمل طرفین بازی در آن (OPEC و OECD) این عامل میتواند نقش بسزایی ایفا کند. OPEC به عنوان عرضهکننده عمده نفت خام در بازار، این انرژی تجدیدناپذیر را استخراج میکند و سطح استخراج آن و همچنین میزان ذخایر موجود آن در OPEC متغیرهایی هستند که بر درجه صبر و نرخ تنزیل OPEC میتواند بسیار مؤثر باشد. از طرف دیگر، وابستگی اقتصاد کشورهای صنعتی OECD به مصرف نفت خام و همچنین ایجاد ذخایر استراتژیک نفت در آنها از جمله عوامل مؤثر بر درجه تنزیل و میزان صبر بازیکنان طرف تقاضای بازار نفت خام است به همین جهت این عوامل تأثیر بسزایی بر سهمخواهی این سازمان در تجارت نفت خام بر عهده دارد.
4-2- معرفی متغیرها
1- قیمت نفت خام؛ اطلاعات مربوط به آن به صورت قیمت اسمی و برای سالهای 1980 تا 2012 از منبع آمار و اطلاعات صندوق بین المللی پول (IFS) استخراج شده است.
2- تولید (عرضه) نفت خام OPEC؛ آمار و ارقام مربوط به تولید کل نفت خام OPEC مربوط به سال های 1980 تا 2012 بوده که برگرفته از مرکز اطلاعات EIA است.
3- مصرف (تقاضای) نفت خام OECD؛ اطلاعات مربوط به این متغیر از مرکز آمار EIA استخراج شده است.
4- ذخایر نفت خام تحت کنترل دولتهای OECD؛ آمار مربوط به این متغیر از مرکز آمار EIA استخراج شده است.
5 - رشد اقتصاد جهانی؛ آمار سری زمانی این متغیر برای سال های 1980 تا 2012 از منبع اطلاعاتی آمار و اطلاعات صندوق بین المللی پول (IFS) استخراج شده است.
6- نرخ ارز حقیقی و مؤثر آمریکا (دلار)؛ آمار سری زمانی این متغیر برای
سالهای 1980 تا 2012 از منبع اطلاعاتی آمار و اطلاعات صندوق بین المللی پول (IFS) استخراج شده است.
5- برآورد و تحلیل نتایج اقتصاد سنجی
جهت کاربردی کردن و آزمون سطح معنیداری اثربخشی دو سازمان OPEC و OECD بر قیمت نفت، در این بخش به تخمین یک مدل اقتصاد سنجی پرداخته میشود. قیمت نفت به عنوان متغیر وابسته است. که به وسیله متغیرهای متعددی تحت تأثیر قرار
میگیرد. از جمله این متغیرها، نرخ تنزیل و یا درجه صبر بازیگران عمده بازار نفت است. برای اینکه بتوان اثر متغیر نامشهود و ذهنی درجه صبر بازیگران بازار نفت بر قیمت نفت خام را مورد ارزیابی قرار داد از متغیرهای جایگزین آن و قابل احصا استفاده شده است. پس از بررسی برخی مطالعات داخلی و خارجی در این خصوص متغیر حجم ذخایر تحت کنترل دولت های عضو OECD (ذخایر استراتژیک) به عنوان متغیری که میتواند تا حدود زیادی، تقریب مناسبی از درجه صبر آن سازمان باشد، مورد استفاده قرار گرفت. همچنین از بین متغیرهای حجم ذخایر اثبات شده نفتی، تولید (عرضه) نفت خام و یا صاردات نفت خام کشورهای عضو اوپک، متغیر تولید نفت خام روزانه OPEC با صادرات آن همسویی و همبستگی بالایی دارد و از طرفی چون متغیر حجم ذخایر اثبات شده نفتی چندان در مدل تصریح شده معنیدار نبود، بنابراین متغیر تولید نفت خام به عنوان تقریبی از درجه صبر OPEC در مدل لحاظ میشود. در ادامه با وارد کردن برخی متغیرهای جهانی مؤثر بر قیمت نفت خام نظیر رشد اقتصاد جهانی، نرخ ارز موثر دلار آمریکا و برخی متغیرهای دیگر و بررسی آزمون معنی داری آنها، به تعیین بردارهای همگرایی و رابطه بلندمدت بین متغیرها با استفاده از روش هم انباشتگی جوهانسن- جوسیلیوس پرداخته می شود. با تعیین رابطه بلندمدت بین متغیرهای مدل به ارزیابی کمی و تحلیل حساسیت قیمت نفت به متغیرهای معرف درجه صبر بازیگران بازار نفت پرداخته میشود. با استفاده از نتایج این بخش میتوان در خصوص حساسیت و قدرت چانهزنی بازیگران بازار نفت بر قیمت آن نتیجهگیریهایی را مطرح کرد.
5-1- نتایج بررسی ایستایی متغیرهای تحقیق
در جدول (2) نتایج آزمونهای ایستایی متغیرها گزارش شده است. در این جدول از آزمونهای دیکی- فولر تعمیمیافته و ERS به منظور بررسی مانایی سطح متغیرها استفاده شده است. فرضیه صفر آماری هر دو این آزمونها آن است که سری زمانی مربوطه ریشه واحد دارد. به عبارت دیگر، فرضیه صفر آماری هر دو این آزمونها غیرایستا بودن سری زمانی مورد بررسی است. نتایج دو آزمون برای متغیر تولید کل نفت خام OPEC یکسان به دست نیامده است و از آنجایی که آزمون ERS نقاط ضعف آزمون دیکی فولر تعمیم یافته را پوشش میدهد بنابراین طبق نتیجه آزمون فوق تولید نفت خام دارای ریشه واحد است.(اعداد داخل پرانتز بیانگر مقدار بحرانی آماره آزمون مربوطه در سطح معنیداری 5 درصد است.)
طبق نتایج جدول (2) همه متغیرهای مورد استفاده در تحقیق به غیر از دو متغیر حجم ذخایر تحت کنترل دولت های OECD و متغیر نرخ رشد اقتصاد جهانی دارای ریشه واحد هستند. متغیر ذخایر تحت کنترل دارای روند زمانی است و نتایج نشان میدهد که بعد از روندزدایی از این متغیر نوسانات حول روند دارای ریشه واحد نبوده و ایستا است. در بخش بعد به برآورد مدل های اقتصادسنجی پرداخته شده و در خصوص حساسیت قیمت نفت خام به انواع متغیرهای مربوط به دو سازمان مورد مطالعه و همچنین چگونگی تقسیم اضافه رفاه ناشی از تجارت نفت خام تحلیلهایی ارائه شده است.
جدول (2)- نتایج آزمونهای ایستایی متغیرها
|
متغیر |
دیکی-فولر تعمیمیافته |
ERS (DFGLS) |
روند زمانی |
فرضیه صفر (سری زمانی ریشه واحد دارد) |
1 |
قیمت نفت خام |
1.2- (3.55-) |
1.26- (3.19-) |
دارد |
رد نمیشود |
2 |
تولید کل نفت خام |
5.24- (3.55-) |
2.67- (3.19-) |
دارد
|
فرضیه صفر تحت آزمون ERS رد نمیشود |
3 |
مصرف کل نفت خام |
1.7- (2.96-) |
1.5- (1.95-) |
ندارد |
رد نمیشود |
4 |
ذخایر تحت کنترل دولتهای OECD |
5.29- (3.58-) |
5.46- (3.19-) |
دارد |
رد میشود |
ادامه جدول (2)- نتایج آزمونهای ایستایی متغیرها
|
متغیر |
دیکی-فولر تعمیمیافته |
ERS (DFGLS) |
روند زمانی |
فرضیه صفر (سری زمانی ریشه واحد دارد) |
5 |
رشد اقتصاد جهانی |
4.37- (2.96-) |
4.19- (1.95-) |
ندارد |
رد میشود |
6 |
نرخ ارز حقیقی و مؤثر امریکا |
1.4- (2.96-) |
1.43- (1.95-) |
ندارد |
رد نمیشود |
مآخذ: یافته های تحقیق
5-2- آزمون جوهانسن-جوسیلیوس و تعیین الگوی هم انباشتگی بین متغیرها
5 -2-1- تعیین طول وقفه بهینه مدل
تخمین مدل هم انباشتگی جوهانسن- جوسیلسوس مستلزم تخمین یک سیستم معادلات VAR است که به دست آوردن طول وقفه بهینه از مقدمات تخمین این مدلها است چراکه تعیین تعداد وقفههای مناسب در این الگو تضمین میکند که جملات خطا مربوط به معادلات نوفه سفید و در نتیجه ایستا یا هستند. معمولاً مرسوم است که از طول وقفه مشابه برای معادلات سیستم استفاده شود تا حالت تقارن حفظ شود. از آنجا که همبستگی خطی بین متغیرهای سمت راست معادلات محتمل بوده و منجر به وقوع همخطی شدید میشود بنابراین نمیتوان از معیار آماره جهت تعیین معنیداری یا عدم معنیداری ضرایب با وقفه متغیرها بهره جست، از این رو از میان معیارهای متفاوتی که برای تعیین وقفه بهینه بکار برده میشود معیار اطلاعاتی آکائیک(AIC)، شوارتز- بیزین(SC)، حنان-کوئین (HQ) یا نسبت درستنمایی(LR) مورد استفاده قرار میگیرد. بر اساس نتایج خروجی نرم افزار Eviews ، در جدول (3) طول وقفه بهینه با توجه به معیارهای شوارتز- بیزین (SC)، حنان-کوئین (HQ) برابر یک است. در نتیجه ابتدا یک سیستم معادلات VAR با طول وقفه بهینه یک تخمین زده میشود و سپس به بررسی و تعیین تعداد بردارهای همگرایی( همجمعی) پرداخته میشود.
جدول (3)- تعیین طول وقفه بهینه
5-2-2- تعیین تعداد بردارهای همگرایی(همجمعی) (r) و تخمین رابطه بلندمدت
تخمین رابطه بلند مدت با روش جوهانسن- جوسیلسوس و به کمک دادههای سالیانه
سالهای 1980 تا 2012 در پنج حالت مختلف از نامقیدترین تا مقیدترین حالت امکانپذیر است. تفاوت عمده این حالات لحاظ و یا عدم لحاظ عرض از مبدا یا روند در مدل VAR و رابطه بلند مدت است. با توجه به نتایج به دست آمده معنیدارترین حالت که هم از نظر آماری مورد تأیید بوده و هم به لحاظ تجربی دارای ضرایب معقول است، حالتی است که رابطه بلندمدت دارای عرض از مبدأو روند است. جدول (4) نشاندهنده نتایج آزمون تعیین تعداد بردارهای همجمعی بین متغیرهای مدل است. لازم به ذکر است که متغیرهای وارد شده در مدل حاضر بعد از انجام آزمونهای مختلف با متغیرهای گوناگون مرتبط با دو سازمان مورد بررسی، بر اساس
معنیداری ضرایب و انطباق آنها با نظریههای اقتصادی و یافتههای تجربی انتخاب شدهاند. بر این اساس، متغیرهای مدل شامل سری زمانی متغیرهای لگاریتم قیمت نفت خام (lpoil) ، رشد اقتصاد جهانی (growth) ، لگاریتم مصرف کل نفت خام OECD (lcons) ، لگاریتم تولید(عرضه)کل نفت خام اوپک (lsupply) ، لگاریتم حجم ذخایر نفتی تحت کنترل
دولتهای OECD (lundercontrol) و بالاخره لگاریتم نرخ ارز حقیقی و مؤثر آمریکا(دلار) (Lusreer) است که برای دوره مورد مطالعه (1980 تا 2012) بکار برده شدهاند. مزیت لحاظ متغیرها به صورت لگاریتمی این است که در این حالت میتوان ضرایب به دست آمده را به عنوان کشش متغیر خاصی به قیمت نفت خام تحلیل کرد. به عبارت دیگر، ضرایب به دست آمده به خصوص برای متغیرهایی که نشاندهنده درجه صبر بازیگران اصلی بازار نفت است، نشاندهنده درجه حساسیت قیمت نفت به آن متغیرها است. هر چه حساسیت بالاتر باشد، میتوان گفت قیمت نفت به ابزار و متغیر مربوطه حساسیت بالایی دارد و سازمانی که آن متغیر مربوط به اوست، میتواند با تغییر در متغیر تحت کنترل خود بر قیمت نفت بیشتر مؤثر واقع شود.
پژوهش حاضر به دنبال تخمین رابطه بلندمدت (18) است که در آن قیمت نفت خام به عوامل مختلفی چه از بعد عرضه و چه از بعد تقاضا و همچنین از بعد برخی متغیرهای جهانی وابسته است.
(18)
معادله (18) با استفاده از روش همانباشتگی و آزمون جوهانسن-جوسیلیوس برآورد میشود. در این روش، بردار ضرایب بین متغیرها استخراج و ترکیب خطی این ضرایب به صورتی تعیین میشود که باقیمانده معادله (18) دارای خاصیت نوفه سفید میشود. بنابراین در خروجی نرمافزار Eviews رابطه همجمعی (19) قابل برآورد است که بعد از جابجا کردن ضرایب بر اساس قیمت نفت خام میتوان معادله (19) را به دست آورد. (در بخش نتایج هر دو حالت ضرایب مقید و نامقید ارائه میشود.)
(19)
جدول (4)- آزمون تعیین تعداد بردارهای همجمعی
آزمون فرضیه |
آزمون اثر (trace statics) |
آزمون حداکثر مقدار ویژه (maximum igenvalue statics) |
نتیجه آزمون |
||||
آماره آزمون |
مقدار بحرانی در سطح اطمینان 95درصد |
p-value |
آماره آزمون |
مقدار بحرانی در سطح اطمینان 95درصد |
p-value |
||
فرضیه صفر: رابطه بلندمدت وجود ندارد. (0r =) |
139.3 |
107.3 |
0.001 |
52.5 |
43.4 |
0.004 |
رد فرضیه صفر در سطح اطمینان 95 درصد |
فرضیه صفر: حداکثر یک رابطه بلندمدت وجود دارد.(1r =) |
86.9 |
79.3 |
0.012 |
39.7 |
37.2 |
0.02 |
رد فرضیه صفر در سطح اطمینان 95درصد |
فرضیه صفر: حداکثر دو رابطه بلندمدت وجود دارد.(2r = ) |
47.1 |
55.2 |
0.21 |
26.2 |
30.8 |
0.17 |
عدم رد فرضیه صفر |
مآخذ: یافتههای تحقیق
براساس اطلاعات جدول (4)، فرضیه صفر مبنی بر عدم وجود رابطه بلندمدت در سطح اطمینان 95 درصد رد می شود، بنابراین حداقل یک رابطه بلندمدت بین متغیرهای مدل میتوان قائل شد. همچنین آزمون فرضیه صفر مبنی بر وجود حداکثر یک بردار همجمعی بین متغیرها نشان میدهد که در سطوح اطمینان 95 درصد فرضیه صفر دوباره رد میشود اما فرضیه صفر بعدی مبنی بر وجود حداکثر دو رابطه هم انباشتگی بین متغیرهای مدل قابل رد شدن نیست، بنابراین بر اساس هر دو آزمون فوق، رابطه بلندمدت بین متغیرهای مدل وجود دارد. رابطه همجمعی بین متغیرهای مدل را می توان به صورت رابطه (20) نوشت:
(20)
رابطه همجمعی (20) را میتوان با مرتب کردن دوباره ضرایب به رابطه بلندمدت بین قیمت نفت خام و متغیرهای دیگر تبدیل نمود. بنابراین معادله قیمت نفت خام را می توان به صورت رابطه (21) بیان کرد که در آن اعداد داخل پارانتز نشاندهنده آماره t جهت آزمون معنی داری ضرایب است.
(21)
معادله برآورد شده (21) نشان میدهد گذشت زمان دارای اثر مثبت بر قیمت نفت خام است به این معنی که قیمت نفت خام در طول زمان با وجود اثرپذیری از سایر متغیرهای اقتصادی به خودی خود در حال افزایش است. نکته بعدی، اثرگذاری مثبت و معنیدار نرخ رشد اقتصاد جهانی بر قیمت نفت خام است. همانطور که ملاحظه میشود با افزایش یک درصدی رشد اقتصاد جهانی، لگاریتم قیمت نفت خام به اندازه 0.2 افزایش مییابد. در خصوص قیمت حقیقی نرخ دلار نیز ملاحظه میشود که ضریب مربوط به آن رقم منفی و معنیداری دارداین به معنای آن است که با تضعیف واقعی دلار آمریکا قیمت نفت خام افزایش مییابد. نکته دیگر اینکه ضریب به دست آمده بیانگر کشش و یا حساسیت قیمت نفت خام به تغییرات نرخ دلار است. نتایج حاکی از آن است که با کاهش ارزش یک درصدی در نرخ حقیقی دلار، قیمت نفت خام به اندازه 2 درصد افزایش مییابد.
اما در خصوص سه متغیر دیگر مدل یعنی میزان مصرف نفت خام، تولید نفت خام و ذخایر تحت کنترل دولتهای سازمان OECD میتوان به نتایج جالب توجهی اشاره کرد. مصرف کل نفت خام سازمان OECD بر قیمت نفت خام دارای اثر مثبت اندک ولی از لحاظ آماری بی معنی است. این موضوع میتواند به دلیل چسبندگی مصرف و عدم تغییر آن در مقابله با نوسانات قیمت نفت خام اشاره کرد. به عبارت دیگر، نتایج برآورد معادله بلندمدت نشان میدهد قیمت نفت خام به مصرف آن حساسیت چندانی ندارد و سازمان OECD نمیتواند با تغییر در مصرف خود بر قیمت نفت خام بطور معنیداری مؤثر واقع شود. اما در خصوص ابزار دیگر این سازمان برای اثربخشی بر قیمت نفت خام و مقابله با تهدیدات طرف عرضه و به عبارت دقیق تر، ابزاری برای افزایش چانه زنی خود در بازار نفت خام میتوان به متغیر ذخایر تحت کنترل دولت های این سازمان اشاره کرد. همانطور که ملاحظه میشود ضریب این متغیر در رابطه بدست آمده منفی و معنیدار است. به این معنا که سازمان فوق میتواند با کاهش در ذخایر تحت کنترل خود قیمت نفت خام را بالا ببرد و با افزایش در آن، قیمت نفت خام را پایین بیاورد بنابراین این ابزار در اختیار سازمان OECD برای ایجاد قدرت چانه زنی در بازار نفت خام و همچنین استفاده از آن در مواقع بحرانی بطور معنیداری مورد بهرهبرداری قرار گیرد. در طرف مقابل سازمان OECD یعنی سازمان اوپک، متغیر معنی دار و اثرگذاری که بر قیمت نفت خام مؤثر واقع میشود متغیر تولید یا همان عرضه نفت خام OPEC است. نتایج نشان میدهد ضریب این متغیر منفی و معنی دار است. به این معنی که OPEC میتواند از طریق عرضه نفت خام خود بر قیمت آن در بازار مؤثر واقع شود و با افزایش عرضه نفت خام قیمت آن را کاهش داده و با کاهش عرضه قیمت را افزایش دهد بنابراین ابزار مؤثر OPEC برای اثرگذاری بر قیمت نفت خام میزان تولید آن است که این امر از نظر تاریخی نیز تأیید میشود.
ملاحظه شد که هر دو سازمان OPEC و OECD بر قیمت نفت خام بطور معنیداری مؤثر واقع میشوند. OPEC از طریق تولید نفت خام و سازمان OECD از طریق ذخایر نفتی تحت کنترل خود میتوانند بر قیمت نفت خام مؤثر واقع شوند. در خصوص اینکه کدام سازمان اثربخشی بیشتری بر قیمت نفت خام دارد، میتوان چنین بیان کرد که چون متغیرهای فوق به صورت لگاریتمی بیان شدهاند و ضرایب بدست آمده بیانگر کشش و حساسیت قیمت نفت خام به آنها است پس هر ضریبی که بزرگتر باشد، قیمت نفت به متغیر مربوط به آن ضریب حساسیت بالایی دارد. در برآورد صورت گرفته ملاحظه میشود که حساسیت قیمت نفت خام به تولید آن بیشتر از حساسیت قیمت به ذخایر تحت کنترل است به این معنی که OPEC با تغییر در میزان تولید خود اثر بیشتری بر قیمت نفت خام میگذارد و اندازه اثرگذاری سازمان OECD بر قیمت نفت خام به واسطه تغییر در ذخایر نفت خام تحت کنترل خود کمتر از سازمان OPEC است.
6- نتیجهگیری و پیشنهادات
طبق یافته های تحقیق مشخص شد که سازمان OPEC با کنترل عرضه نفت توانسته است در یک رابطه بلندمدت بر قیمت نفت خام مؤثر واقع شود. سازمان OECD نیز با استفاده از ذخایر نفتی تحت کنترل دولتهای کشورهای عضو میتواند بر قیمت نفت اثربخشی معنیداری داشته باشد. همچنین عرضه نفت خام OPEC اثری معکوس بر قیمت دارد و با توجه به اینکه متغیرها بصورت لگاریتمی در مدل آورده شده است و ضریب آن که نشان دهنده کشش متغیر مربوطه است بزرگتر از یک بدست آمده و پرکشش است بنابراین چنانچه سازمان OPEC بصورت متحد عمل کند، قادر خواهد بود از عرضه نفت خام به عنوان ابزاری قابل باور جهت چانه زنی افزایش قیمت نفت خام بهره گیرد.
یافته دیگر تحقیق، اثر معکوس حجم ذخایر تحت کنترل کشورهای عضو سازمان OECD بر قیمت نفت خام است و از سیاستهایی است که سازمان بین المللی انرژی جهت کنترل قیمت نفت خام توصیه کرد. سازمان OECD جهت کنترل قیمت نفت خام به نفع خود میتواند از این ابزار استفاده کند. به عبارت دیگر، با توجه به ساختار غیرمتجانس کشورهای عضو OPEC و کاهش قدرت چانه زنی آنها، نمیتوان تعادل نزدیک به تعادل شبه رقابتی را یک تعادل پایدار دانست چرا که سازمان OECD از قدرت بیشتر چانهزنی خود استفاده میکند تا منافع نسبی خود را از تجارت نفت افزایش دهد و در این راستا ضعف ساختاری OPEC و استراتژیهای متفاوت اعضای آن باعث میشود که توازن قدرت چانهزنی به ضرر OPEC در بلندمدت تغییر یابد و سازمان OECD از این وضعیت به نفع خود بهرهبرداری کند. بنابراین سازمان OPEC در تغییرات قیمت و چانهزنیهایی که به صورت مشهود یا نامشهود انجام میدهد باید به این ابزار تحت کنترل سازمان OECD توجه کند.
در نهایت میتوان استدلال کرد با توجه به اینکه اعضای OPEC اهداف و
استراتژیهای متعدد و متفاوت از یکدیگر را در این سازمان دنبال میکنند، قدرت چانهزنی آنها در بازار جهانی ضعیف میشود. پیشنهاد میشود تا کشورهای عضو با هدف افزایش اثربخشی و توان چانهزنی خود در بازار نفت خام به همکاریهای اقتصادی مشترک در حوزه بهرهبرداری از منابع نفتی اقدام کنند و منافع مجموع سازمان را به جای منافع شخصی دنبال کنند. همجنین چنانچه سازمان OPEC به صورت متحد عمل کند، قادر خواهد بود از عرضه نفت خام به عنوان ابزاری قابل باور جهت چانهزنی افزایش قیمت نفت خام بهره گیرد. البته هنگامی سازمان OPEC قادر خواهد بود به عنوان یک چانهزن قوی در بازار نفت خام حضور یابد که هماهنگی و یکپارچگی بیشتر میان اعضای آن به وجود آید.بنابراین، نتایج این تحقیق میتواند برای سیاستگذاران حوزه نفتی کشورمان در سازمان OPEC و همچنین برای افزایش دانش اقتصاد نفت و بهبود نگاه اقتصاددانان و سیاستمداران ایران در بازار نفت جهانی مورد بهرهبرداری قرار گیرد.
7- منابع
الف) فارسی
1- ابراهیم نژاد، محمد (1385)، سازمان های مالی و پولی بین المللی، انتشارات سمت، چاپ سوم.
2- بولتن روزانه بازار جهانی نفت، مدیریت امور بین الملل، شرکت ملی نفت ایران.
3- خلعت بری، فیروزه(1380)، «مبانی اقتصادی نفت»، تهران: شرکت انتشارات نگاه دانش.
4- عبدلی، قهرمان، (1386)، نظریه بازی ها و کاربردهای آن ( بازی های ایستا و پویا با اطلاعات کامل)، سازمان انتشارات جهاد دانشگاهی واحد تهران.
5- عبدلی، قهرمان و ماجد، وحید ( 1391 )، «بررسی رفتار OPEC در قالب یک بازی همکارانه»، فصلنامه تحقیقات مدل سازی اقتصادی، شماره 7، صص 50-27.
6- عبدلی، قهرمان و ناخدا، جواد (1388)، «کاربرد نظریه فیرون در بررسی پایداری اوپک: با رویکرد نظریه بازیهای تکراری»، فصلنامه مطالعات اقتصاد انرژی، سال ششم، شماره 20، صص 33-56.
7- نوفرستی، محمد (1378)؛ «ریشه واحد و همجمعی در اقتصادسنجی»، تهران: مؤسسه خدمات فرهنگی رسا.
8- همتی، عبدالناصر(1374)، اقتصاد نفت، انتشارات سروش.
ب) انگلیسی
1- Amano R. A, Norden S. Van(1998),"Oil Prices and the Rise and Fall of the US Real Exchange Rate", Journal of International Money and Finance, no:17, pp. 299-316
2- Gibbons R (1992), Games Theory for Applied Economists, Princeton University Press, pp. 98-106.
3- Enders ,Walter (2010), Applied Econometrics Time Series, John wiley & sons, Third Edition, New York.
4- MadalinaHaita, C., (2007). Game Theoretic Modeling of the World Oil Market. Central European University.
5- Melhen Sadek, Terraza Michel(2007), "The Oil Single Price and the Dollar",Journal of Agricultural and Resourse Economics,West Virginia University.
6- Mothana Saleh,(2006), “Do Oil Prices Depend on the Value of US dollar?”Journal of Economic Casopis, no 54,pp253-265.
7- www.eia.gov/countries/data.cfm
8-www.imf.org
9- www.opec.org. OPEC PR and Information Department, (Sep. 2001)
10- www.worldbank.org
1- دانشجوی دکتری اقتصاد دانشکده علوم اداری و اقتصادی دانشگاه فردوسی مشهد/ نویسنده مسئول
Email:fahimidoab@yahoo.com
4- عضو هیات علمی گروه اقتصاد دانشکده علوم اداری و اقتصادی دانشگاه فردوسی مشهد
Email: seifi23@yahoo.com