Editorial
Authors
1 Assistant Professor, Department of Economics, Sistan and Baluchestan University
2 Master student of Economic Sciences, Sistan and Baluchestan University
3 Researcher at the Institute for International Energy Studies
Abstract
In this Study, We applied Translog cost function with four Input (Labor, Capital, Energy and Material) and ISUR[1]method for analysis of the cost structure of 11 most Energy intensive sub sector industries (With 4 Digit ISIC[2]code) of Manufacture of other Non-Metallic Mineral Products (Code26) and Manufacture of Basic Metals (Code 27) during the period 1375-87. Input Share, Economies of Scale, Minimum Efficient Scale, Own-cross price elasticity and Morishima elasticity of substitution were calculated. The important results of this study is the detection of Scale effects, which reveals possibilities for increasing Scales (products) and reducing costs. The result of Cross-price and Morishima Elasticity of substitution shows that all Input substitution elasticities areElastic. This case indicates that the Firm's Manager of Energy intensive industries have a lot of options to substitute one input for the other inputs.
[1]. Iterative Seemingly Unrelated Regressions
[2]. International Standard Industrial Classification
Keywords
صرفههای مقیاس، سطح تولید بهینه و کشش جانشینی در صنایع انرژیبر ایران
دکتر محمدنبی شهیکی تاش*، علی نورورزی** و غلامعلی رحیمی***
تاریخ دریافت: 14 اسفند 1391 تاریخ پذیرش: 9 مهر 1392
در این پژوهش بهوسیله تابع هزینه ترانسلوگ[1] با چهار نهاده (نیرویکار، سرمایه، انرژی و مواد اولیه) و روش برآورد رگرسیونهای به ظاهر نامرتبط تکراری[2]، به تحلیل ساختار هزینه 11 صنعت انرژیبر زیرگروه صنعت تولید سایر محصولات کانی غیرفلزی و صنعت تولید فلزات اساسی در دوره 87-1375 پرداخته شد. در این تحقیق شاخصهای سهم هزینه نهاده، صرفههای مقیاس، سطح تولید بهینه، کشش خودقیمتی و متقاطع و کشش جانشینی فنی موریشیما[3] محاسبه شدند. یافتههای تحقیق مؤید آن است که دو صنعت تولید محصولات اولیه آهن و فولاد و تولید سیمان، آهک و گچ با میزان سهم انرژیبری 23 و 11 درصد، بزرگترین سهم مصرف انرژی را به ترتیب در میان صنایع تولید سایر محصولات کانی غیرفلزی (کد 26) و صنعت تولید فلزات اساسی(کد 27)، به خود اختصاص دادهاند. با توجه به نتایج بدست آمده از تخمین سطح بهینه تولید و مقایسه سطح تولید واقعی صنایع، میتوان به این نتیجه دست یافت که کلیه صنایع انرژیبر، فاصله بسیار زیادی نسبت به نقطه بهینه تولید دارند. همچنین مقادیر عددی کشش موریشیما نیز حاکی از تأیید رابطه جانشینی فنی کلیه نهادهها با یکدیگر است، به گونهای که مقادیر بدست آمده، بیشتر مساوی و بالاتر از یک میباشد.
واژههای کلیدی: تابع هزینه ترانسلوگ، رگرسیونهای به ظاهر نامرتبط تکراری، صنایع انرژیبر، صرفه به مقیاس، کشش جانشینی فنی موریشیما.
طبقهبندی JEL: N7، D2، L1.
1. مقدمه
صنعت تولید سایر محصولات کانی غیرفلزی (کد 26) و صنعت تولید فلزات اساسی (کد 27)، از جمله اساسیترین و مهمترین صنایع در کشور میباشند. ماهیت این دو صنعت به گونهای است که صنایع زیرساخت محسوب میشوند و فرآوردههای تولیدی (ستاده) این صنایع در فرآیند تولیدی بسیاری از صنایع دیگر، در سطح بسیار گسترده به کار گرفته میشود. تکنولوژی ساختار تولیدی صنایع زیرگروه این دو صنعت به گونهای طراحی شده است که در قیاس با سایر صنایع فعال در بخش صنعتی کشور، از درجه انرژیبری بالاتری برخوردارند و به مفهوم دیگر، نهاده انرژی، در فرآیند تولیدی و اجرایی کارخانجات این صنایع، نقش پررنگتری دارا است و از نهادههای مهم به شمار میرود. در جدول 1، اطلاعات میزان انرژیبری صنعت تولید سایر محصولات کانی غیرفلزی (کد 26) و صنعت تولید فلزات اساسی (کد 27) گزارش شده است.
جدول 1. سهم مصرف نهاده انرژی در صنایع انرژیبر
کد صنعت |
سهم انرژی |
کد صنعت |
سهم انرژی |
2691 |
46/0 |
2722 |
57/6 |
2692 |
23/0 |
2723 |
75/0 |
2694 |
11 |
2731 |
82/0 |
2695 |
63/0 |
2732 |
14/0 |
2699 |
03/1 |
26 |
35/13 |
2710 |
02/23 |
27 |
14/33 |
2721 |
86/1 |
27 و 26 |
49/46 |
مأخذ: مرکز آمار ایران
با توجه به مقادیر جدول 1، 11 صنعت اساسی و انرژیبر، مجموعاً 46 درصد از انرژی کشور را به خود اختصاص دادهاند که تقریباً نیمی از میزان انرژی مصرفی کشور در اختیار تنها 11 صنعت قرار دارد. از دیدگاه میزان انرژیبری، صنایع مورد مطالعه از صنایع مهم و اساسی هستند. میزان مصرف انرژی در میان این 11 صنعت تقریباً متفاوت میباشد، به گونهای که دو صنعت تولید محصولات اولیه آهن و فولاد (کد2710) و تولید سیمان، آهک و گچ (کد2694) با میزان سهم انرژیبری 23 و 11 درصد، بزرگترین سهم مصرف انرژی را به ترتیب در میان صنایع تولید سایر محصولات کانی غیرفلزی (کد 26) و صنعت تولید فلزات اساسی (کد 27)، به خود اختصاص دادهاند. در مجموع، میزان انرژیبری صنعت تولید فلزات اساسی (کد 27) به میزان 79/19 درصد از صنعت تولید سایر کانیهای غیرفلزی (کد 26) بیشتر است.
با در نظر گرفتن درجه کارکرد صنعت تولید سایر محصولات کانی غیرفلزی (کد 26) و صنعت تولید فلزات اساسی (کد 27)، از منظر مقیاس و میزان تولیدات صنعتی و میزان و مقیاس به کارگیری عوامل تولید، به ویژه نهاده انرژی، فعالیت بنگاههای فعال در زیرگروه این صنایع، در بهترین و بهینهترین مقیاس تولید از درجه اهمیت بالایی برخوردار است. به عبارت دیگر با در نظر گرفتن اساس رقابتپذیری به منظور ادامه فعالیت و بقای صنعتی، فعالیت در سطح تولید با حداقل میزان هزینه تولید امری ضروری بوده که موجبات افزایش قدرت رقابتی این دو صنعت، در سطح داخل و به ویژه سطح بینالملل را فراهم میسازد.
از مشخصههای مهم این دو صنعت، میزان و مقیاس گسترده به کارگیری عوامل تولید و به طور مشخص نهاده انرژی است. بدینترتیب هرگونه تغییر در قیمت و هزینه واحد هر یک از نهادهها، با در نظر گرفتن مقیاس تولید، اثری مهم و بزرگ بر میزان تولیدات صنعتی در پی دارد و موجب تغییر در ترکیب عوامل تولید میشود. با درنظر گرفتن این مهم، مدیران بخش تولیدی و اجرایی بنگاهها، با توجه به میزان حساسیت و درجه کششپذیری نسبت به تغییرات قیمت نهادهها، ترکیب بهینه عوامل تولید را انتخاب میکنند. بنابراین محاسبه میزان کشش و حساسیت قیمت نهاده، از اهمیت بالایی برخوردار است.
2. پیشینه تحقیق
زمانیان و همکاران (1380) با استفاده از تابع هزینه ترانسلوگ و با روش رگرسیونهای به ظاهر نامرتبط تکراری به بررسی بازده مقیاس در صنعت ذوبآهن اصفهان در طی دوره 1350 تا 1377 پرداختند. نتایجی که از این پژوهش بدست آمده بیانگر آن است که مقدار عددی صرفههای مقیاس برای میانگین دادهها و در طی دوره عدد 02/1، برای سالهای جنگ کوچکتر از 1 و برای سالهای غیر جنگ بزرگتر از 1 میباشد.
تیمور محمدی و رضا طالبلو (1389) به محاسبه و بررسی صرفه مقیاس در سطح سراسری و خاص هر محصول برای 6 بانک خصوصی و 11 بانک دولتی برای دوره 1388- 1375 پرداختند و نتایج بدست آمده حکایت از وجود صرفه به مقیاس سراسری در صنعت بانکداری دارد. همچنین مقادیر بدست آمده برای شاخص صرفه به مقیاس هر عامل خاص نیز بیانگر وجود صرفه به مقیاس در تمامی مجموعه فعالیتهای بانکی است. در این تحقیق از تابع هزینه ترانسلوگ برای بررسی شاخصهای صرفه به مقیاس در دادههای پانل استفاده شده است.
خداداد کاشی (1386) با استفاده از روش کومانور و ویلسون به سنجش نقطه بهینه تولید و بررسی صرفههای مقیاس در صنایع ایران پرداخت. وی در این مقاله، ضمن معرفی جنبههای نظری صرفههای مقیاس، میزان برخورداری بازارهای صنعتی ایران از صرفههای مقیاس را ارزیابی نمود. یافتههای وی بر آن دلالت دارند که اقتصاد ایران به دلیل کوچک بودن از صرفههای مقیاس برخوردار نبوده است. علاوه بر این شواهد، این مطالعه ناسازگاری بین صرفههای مقیاس و رقابت در بازارهای صنعتی ایران را تأیید میکند. همچنین بر مبنای یافتههای این محقق، با افزایش اندازه بنگاه و نزدیک شدن به سطح تولید بهینه (MES)، نرخ بازده افزایش مییابد.
جعفر عبادی و موسوی[4] (2006) در مقالهای به بررسی شاخص صرفههای مقیاس در صنایع تولیدی کشور ایران در سطح کد 2 رقمی طبقهبندی ISIC[5] پرداختند. جهت تخمین بازده مقیاس از روش تابع هزینه ترانسلوگ استفاده شد و برای تخمین پارامترها در سیستم معادلات همزمان از روش پیشنهادی زلنر[6] کمک گرفته شد. یافتههای پژوهش بیانگر وجود صرفه مقیاس در اکثر صنایع کد 2 رقمی در دوره 1981 تا 2001 میباشد.
لیلا تروئت و دیل تروئت[7] (2007) به وسیله تابع هزینه ترانسلوگ به بررسی تابع هزینه صنعت خودروسازی فرانسه و محاسبه صرفههای مقیاس در این صنعت در طی سالهای 1971 تا 1996 در دو شرکت سیتروئن[8] و رنو[9] پرداختند و نتیجهای که بدست آمد، بدینترتیب میباشد که صرفههای مقیاس فزاینده در سطوح پایین تولید وجود دارد و این دو شرکت در سطوح متوسط و بالای تولید، عدم صرفه به مقیاس را تجربه میکنند و بدین دلیل باید حجم تولید خود را کاهش دهند تا با کاهش هزینه تولید، سود بیشتری را بدست آورند.
علی آکمیک[10] (2009) به کمک تابع هزینه ترانسلوگ، ساختار صنعت برق ترکیه را در دو بخش دولتی و خصوصی مورد تحلیل قرار داد. او در مقاله خود در سال 2009 به بررسی بازدهی به مقیاس در بخش تولید نیروی برق کشور ترکیه در طی سالهای 1984 تا 2006 پرداخت و دریافت که در دوره مورد بررسی، برای تمامی شرکتها اعم از دولتی و خصوصی، بازده مقیاس افزایشی گستردهای وجود دارد.
فتس و فیلیپینی[11] (2010) به بررسی ساختار صنعت برق کشور سوئیس در دوره 1997 تا 2005 پرداختند. ایشان در پژوهش خود از دادههای پانل برای بررسی صرفههای مقیاس و صرفههای ناشی از ادغام عمودی (صرفه ناشی از تنوع) در 74 شرکت برق پرداختند. یافتههای تحقیق بیانگر وجود صرفههای مقیاس افزایشی و صرفههای مقیاس برای بیشتر بنگاههای مورد مطالعه میباشد.
کارلوس مارتین و همکاران[12] (2011) به کمک تابع هزینه ترانسلوگ به بررسی صرفه مقیاس در 36 شرکت صنعت هواپیمایی اسپانیا در طی سالهای 1991 تا 1997 پرداختند و به این نتیجه رسیدند که در تمامی فرودگاهها، در دو دوره بلندمدت و کوتاهمدت صرفه مقیاس افزایشی وجود دارد.
منکیوزو[13] ( 2012) در تحقیق خود به بررسی صرفههای مقیاس و تحلیل ساختار اقتصادی صنعت ارتباطات کشور ایتالیا در دوره 2000- 1974 پرداخته است. وی از دو روش رگرسیون به ظاهر نامرتبط و رگرسیونهای به ظاهر نامرتبط غیرخطی به ترتیب برای تخمین دو تابع هزینه ترانسلوگ و تابع هزینه مرکب جهت تخمین پارامترها و محاسبه صرفه به مقیاس استفاده نمود. نتایج یافته شده حکایت از وجود صرفه به مقیاس کاهشی، ثابت و افزایشی به ترتیب برای دوره 1976- 1974، 1987- 1985 و 2000– 1998 داشته است.
دگل اینوسنتی و جیراردونه[14] ( 2012) با رهیافت تابع مرزی تصادفی و تابع هزینه ترانسلوگ به بررسی صرفههای مقیاس، کارایی هزینه بنگاهها و تکنولوژی تولید در صنعت اجاره (رهن) کشور ایتالیا در دوره زمانی 2008- 2002 پرداختند. یافتههای تحقیق نشان میدهد که صنعت اجارهدهی در کشور ایتالیا از صرفههای مقیاس فزاینده بهره میبرد و بنگاههایی که در تعدادی از خدمات خود به صورت تخصصی عمل کردند نسبت به بنگاههای دارای تنوع خدمات بالا و پایین دارای صرفه به مقیاس افزایشی بالاتر میباشند.
3. روش تحقیق
در این پژوهش، از توابع هزینه به نام توابع هزینه انعطافپذیر بهره بردهایم. توابع انعطافپذیر[15] با داشتن تعداد کافی از پارامترها، هیچگونه محدودیتی بر ساختار تولید اعمال نمیکنند، ضمن اینکه نواحی سهگانه تولید قابل تفکیک است و لذا میتوان محدوده اقتصادی تولید را مشخص نمود. از انواع توابع هزینه میتوان به تابع هزینه باکس- کاکس[16]، تابع هزینه ترانسلوگ[17]، تابع هزینه درجه دوم تعمیمیافته[18] و تابع هزینه لئونتیف تعمیمیافته[19] اشاره نمود.
برنت و خالد[20] (1979) با بکارگیری یک تابع هزینه باکس- کاکس نشان دادند که توابع ترانسلوگ، درجه دوم تعمیمیافته و لئونتیف تعمیمیافته در حقیقت حالت خاصی از تابع باکس- کاکس میباشند. فرم کلی تابع هزینه باکس- کاکس به شرح زیر است.
در روابط فوق، N تعداد نهاده، K تعداد محصول، P بردار قیمت نهادهها و Q بردار مقادیر محصول میباشد. همچنین شرط تقارن برای تابع هزینه تعمیمیافته باکس- کاکس به صورت زیر خواهد بود:
زمانی تابع همگن از درجه یک در قیمت نهادهها خواهد بود که شروط زیر برقرار باشد:
و در نهایت با اعمال شرط همگنی بر تابع هزینه تعمیمیافته باکس- کاکس، رابطه زیر بدست میآید:
به منظور استخراج تابع هزینه ترانسلوگ از تابع هزینه انعطافپذیر باکس- کاکس، محدودیت زیر بر مدل اصلی وارد میشود.
با مشتقگیری از رابطه بالا، زمانی که g به سمت صفر میل میکند، فرم کلی تابع هزینه ترانسلوگ بدست میآید.
تابع هزینه ترانسلوگ[21] و توابع سهم هزینه نهاده تولید[22]
هدف از این پژوهش، تخمین سطح تولید بهینه، صرفه به مقیاس و در ادامه بررسی کشش جانشینی میان نهادهها میباشد. بدینترتیب نیاز به تابع انعطافپذیر میباشد که قابلیت بررسی کشش هزینه، کشش جانشینی را داشته باشد. با توجه به ضرورت تحقیق، نیاز به فرمی از تابع هزینه انعطافپذیر میباشد که پارامترهای مورد نیاز، جهت محاسبه شاخصهای مدنظر را دارا باشد. در میان توابع انعطافپذیر موجود، از جمله ترانسلوگ، کابداگلاس تعمیمیافته[23]، لئونتیف تعمیمیافته[24]، درجه دوم تعمیمیافته[25] و [26]CES، ساختار و فرم تابع هزینه ترانسلوگ به گونهای میباشد که روابط متقابل نهادهها (جهت محاسبه کششهای جانشینی میان نهاده) و همچنین روابط متقابل سطح تولید و نهادهها (جهت محاسبه کشش هزینه و سطح تولید بهینه) را در خود گنجانده است، در حالیکه دیگر توابع هزینه چنین قابلیتی را ندارند. از مهمترین خواص تابع هزینه ترانسلوگ، محاسبه صرفههای مقیاس تولید، با تغییر سطح تولید میباشد. به عبارتی دیگر، این تابع قابلیت نمایش هر سه منطقه تولید و همچنین محاسبه کشش هزینه و نمایش قسمت نزولی، حداقل و صعودی منحنی LAC (تابع هزینه متوسط U شکل) را داراست. بدینترتیب مناسبترین فرم تابع که همسو و همجهت با هدف تحقیق باشد، تابع هزینه ترانسلوگ است. تابع هزینه ترانسلوگ، از جمله توابع انعطافپذیر درجه دوم غیرهموتتیک[27] میباشد. تابع هزینه ترانسلوگ هیچگونه محدودیت اولیه بر مقادیر پارامترها، کششهای جانشینی و قیمتی نهادههای تولید اعمال نمیکند و قابلیت اعمال فروض و محدودیتهای آماری را داراست. مبانی نظری تابع ترانسلوگ نخستینبار توسط کریستنسن و همکاران[28] (1973) در مقالهای با عنوان « Transcendental Logarithmic Production Function» معرفی شد.
صنایع انرژیبر دارای یک ستاده و 4 نهاده میباشند. بدینترتیب فرم کلی تابع هزینه ترانسلوگ به شکل زیر میباشد.
تعداد پارامترهای موجود در این تابع بدون اعمال محدودیت، 27 پارامتر است.
در این تحقیق از راهکار سیستم معادلات به منظور تخمین پارامتر، جهت محاسبه شاخصهای سطح تولید بهینه و انواع کششها استفاده میشود. سیستم معادلات به کار گرفته شده در این تحقیق شامل یک تابع هزینه اصلی ترانسلوگ و 4 تابع سهم تقاضای عوامل تولید میباشد، جهت استخراج توابع سهم تقاضای نهادهها، با کمک قضیه لم شفارد[29]، از تابع هزینه ترانسلوگ نسبت قیمت هر یک از نهادههای تولید مشتق میگیریم.(شفارد[30]،1970)
فرم کلی توابع سهم نهاده صنایع انرژیبر به صورت زیر میباشد.
جهت تأمین شرط تابع هزینه نرمال و خوشرفتار، دو شرط تقارن و همگنی از درجه یک در قیمت نهادهها را بر تابع هزینه اعمال میکنیم.
شرط همگنی:
شرط تقارن:
با اعمال این دو محدودیت، تعداد پارامترهای سیستم معادلات همزمان، از 27 پارمتر به 21 پارامتر تقلیل پیدا میکند.
4. روش تخمین پارامترها
در بسیاری از مطالعات اقتصادی، به بررسی تکمعادلهای ارتباط میان متغیرهای اقتصادی توجه میشود. در حالیکه بسیاری از پدیدههای اقتصادی، بهوسیله بررسی تک معادلات، قابل محاسبه نمیباشد و یا محاسبات دارای تورش از مقادیر واقعی خود میباشند. با توجه به نوع شاخصهای مورد مطالعه در این پژوهش، نیاز به محاسبات و تخمین پارامترها در قالب سیستم معادلات همزمان[31] نمود پیدا میکند. راهکار تخمین سیستم معادلات، بسته به نوع معادلات موجود در سیستم معادلات، نوع دادههای آماری متغیرهای برونزا و همچنین وضعیت متغیرهای درونزا در مدل سیستمی، متفاوت میباشد. جهت افزایش کارایی تخمین پارامترها، معادله تابع هزینه ترانسلوگ و معادلات سهم هزینه نهاده، تحت عنوان سیستم معادلات همزمان با یکدیگر و به روش رگرسیونهای به ظاهر نامرتبط تخمین زده میشوند، زیرا اولاً هریک از معادلات سهم هزینه، دارای پارامترهای یکسانی با معادله هزینه ترانسلوگ میباشند، ثانیاً معادلات سهم هزینه اجزای نهاده از معادله تابع هزینه ترانسلوگ استخراج شدهاند و اجزای اخلال معادلات سهم هزینه با جزء اخلال تابع هزینه ترانسلوگ در ارتباط میباشند. برای حل مشکل خودهمبستگی در الگوی سیستمی به ظاهر غیرمرتبط، روش [32]SURE به گونهای میباشد که ارتباط بین اجزای اخلال را در نظر گرفته و شرط حداقل واریانس را برای تأمین کارایی پارامترها برآورده میکند. (زلنر[33]، 1962). با توجه به دسترسی دادههای 13 سال از 11 صنعت انرژیبر، روش برآورد سیستمی با توجه به دادههای پانل متوازن، رگرسیونهای به ظاهر نامرتبط تکراری ([34]ISUR) میباشد.
از آنجا که مجموع سهم هزینهها برابر با یک میباشد، برآورد سیستم معادلات در حالت عادی موجب صفر شدن ماتریس واریانس- کوواریانس اجزای اخلال میشود که این مسئله موجب بروز مشکل همخطی کامل میشود. به منظور جلوگیری از بروز این مشکل در تخمین سیستم معادلات، یکی از معادلات سهم هزینه نهاده حذف شده و کلیه معادلات تابع هزینه و سهم تقاضای نهاده، برحسب قیمت نهادهای که معادله سهم آن حذف شده است، نرمال میشوند. با توجه به آزمونهای سنجی، بهترین برآورد و تخمین با حذف معادله سهم تقاضای نیرویکار بدست میآید. بدین ترتیب جهت تخمین پارامترهای معادلات همزمان، معادله سهم تقاضای نیروی کار حذف شده و پارامترهای این معادله را به طور غیرمستقیم و از طریق فروض همگنی و تقارن بدست میآوریم. با اعمال محدودیت حذف تابع سهم هزینه نیروی کار، تعداد پارامترها از 21 پارامتر به 15 پارامتر کاهش یافت.
شاخص سطح تولید بهینه و صرفه به مقیاس
شاخص صرفههای مقیاس ([35]E.S.): صرفههای مقیاس عبارت است از میزان افزایش در تولید بنگاه، اگر تمام نهادههای تولید به یک نسبت ثابت افزایش پیدا کنند. به عبارت دیگر صرفههای مقیاس عبارت است از رابطه تولید کل و هزینه در طول مسیر توسعه بنگاه، با فرض آنکه قیمت نهادههای تولید ثابت بوده و هزینه در هر سطحی از تولید در حداقل باشد. در ادبیات اقتصادی، یکی از روشهای محاسبه مقدار شاخص صرفههای مقیاس، استفاده از تابع هزینه و مفهوم کشش هزینه میباشد. کشش هزینه عبارت است از نسبت درصد تغییرات هزینه تولید به یک درصد تغییر در تولید بر این اساس کشش هزینهای تابع ترانسلوگ به شرح زیر میباشد.
چنانچه کشش هزینه مساوی یک بدست آید، در سطح حداقل منحنی هزینه متوسط قرار داریم و چنانچه کشش هزینه بزرگتر (کوچکتر) از یک باشد در قسمت صعودی (نزولی) منحنی هزینه متوسط قرار داریم. صرفههای مقیاس به صورت عدد یک منهای مقدار کشش هزینه تولید تعریف میشود.
اگر ، بنگاه دارای صرفههای مقیاس فزاینده میباشد، اگر ، بنگاه دارای عدم صرفههای مقیاس میباشد و اگر ، بنگاه دارای صرفههای مقیاس ثابت میباشد.
شاخص سطح تولید بهینه ([36]MES): اگر کشش هزینه را برابر عدد یک قرار دهیم و کلیه متغیرهای تابع هزینه به جز مقدار تولید بنگاه را ثابت نگه داریم و آنگاه معادله بدست آمده را حل نماییم، مقدار بدست آمده برای سطح تولید بنگاه، همان لگاریتم طبیعی سطح تولید بهینه میباشد. با توجه به تابع هزینه ترانسلوگ، لگاریتم طبیعی سطح بهینه تولید از طریق رابطه زیر بدست میآید.
سطح تولید بهینه از طریق رابطه زیر محاسبه میشود.
کشش خودقیمتی و متقاطع[37]
کشش خودقیمتی و متقاطع، اثرات ناشی از تغییرات قیمت هریک از نهادهها (با فرض ثبات هزینه کل بنگاه)، بر روی مقدار خود نهاده (کشش خودقیمتی) و یا تغییر مقادیر دیگر نهادهها (کشش متقاطع) را اندازهگیری میکند. اگر مقدار کشش متقاطع میان جفت نهاده، مثبت (منفی) شود، نهادههای مورد نظر جانشین (مکمل) یکدیگرند. با درنظر گرفتن اصل رفتار عاقلانه در مدیریت فرایند تولید، چنانچه قیمت یکی از نهادهها افزایش یابد، باید مقدار بهکارگیری نهاده مورد نظر را کاهش داد تا سطح تولید بنگاه ثابت باقی بماند. بنابراین کلیه مقادیر کشش خودقیمتی باید منفی بدست آید (با افزیش قیمت نهاده، مقدار نهاده کاهش یابد). رابطه کلی کشش قیمتی به صورت زیر است.
براساس لم شفارد داریم:
در رابطه بالا، C تابع هزینه هزینه ترانسلوگ، مشتق اول تابع هزینه نسبت به نهاده i، مشتق جزئی اول و دوم تابع هزینه ترانسلوگ نسبت به نهاده i و j است. با در نظر گرفتن تابع هزینه ترانسلوگ، روابط کشش خودقیمتی و متقاطع عوامل تولید به صورت زیر میباشد.
با توجه به رابطه کشش خودقیمتی و متقاطع، هرچه سهم هزینه نهاده که قیمت آن دچار تغییر شده، بیشتر باشد، اثرات تقاطعی و خودقیمتی شدیدتر میشود. به طور خلاصه، هر کدام از نهادهها که قیمت آن دستخوش تغییر میشود، چنانچه سهم هزینه بالایی داشته باشد، دیگر نهادهها، جانشین یا مکمل بهتری برای نهاده مورد نظر میباشند.
کشش جانشینی فنی موریشیما[38]
کشش موریشیما، درصد تغییرات در نسبت مقدار 2 نهاده، به 1 درصد تغییرات در نسبت قیمت همان جفت نهاده را محاسبه میکند. کشش جانشینی فنی موریشیما توسط موریشیما[39] (1967) معرفی شده و در ادامه توسط چمبرز[40] (1988) بسط یافت. کشش جانشینی موریشیما قادر است اطلاعات کاملی از مقایسه ایستا، تغییرات روابط فنی میان سهم اجزای نهادهها در واکنش به تغییرات در نسبت قیمت نهادهها ارایه دهد. یکی از مزایای مهم کشش موریشیما نسبت به دیگر کششهای جانشینی فنی بین نهادهای، در نظر گرفتن سهم هر کدام از اجزای نهاده به طور مناسب در روابط محاسباتی کشش میباشد. ضرب سهم نهاده در رابطه کشش موریشیما، موجب میشود که رابطه کشش فنی به نحو صحیح و درست محاسبه شود و دچار تورش در محاسبه کشش جانشینی فنی نشود. (بلکوربی و روسل[41]، 1989) چنانچه از نسبت سطح بهینه نهاده i نسبت به نهاده j لگاریتم گرفته شود، داریم:
حال به توجه به رابطه بالا و لم شفارد، اثرات درصد تغییر در قیمت نهاده i () را بر روی مقدار نسبی (با فرض ثابت بودن قیمت نهاده j ()) به صورت رابطه کشش موریشیما به نمایش درآورد:
تغییر در قیمت نهاده i، دو اثر متفاوت بر روی مقدار نسبی بر جای میگذارد: نخست موجب تغییر در مقدار نهاده i شده و در مرحله بعد، اثرات تقاطعی (جانشینی یا مکملی) بر روی نهاده j دارد. آنچه که کشش موریشیما به بررسی آن میپردازد، در حقیقت اثر متقابل (تقاطعی) خالص است. به دلیل آنکه، اثرات خودقیمتی را از اثرات متقاطع حذف میکند.
: دو نهاده i و j جانشین فنی یکدیگرند و افزایش در قیمت نهاده j (افزایش در قیمت نسبی ، با فرض ثبات در قیمت نهاده i)، موجب افزایش مقدار نسبی میشود.
: دو نهاده i و j مکمل فنی یکدیگرند و افزایش در قیمت نهاده j (افزایش در قیمت نسبی ، با فرض ثبات در قیمت نهاده i)، موجب کاهش مقدار نسبی میشود.
5. دادهها و نتایج برآورد
دادههای به کار رفته در این تحقیق، شامل اطلاعات تولید، هزینه تولید، هزینه واحد نهادههای نیرویکار، سرمایه، مواداولیه و انرژی 11 صنعت انرژیبر کشور در دوره 87-1375 میباشد. کلیه دادهها از مرکز آمار ایران (1391) گردآوری شده است. اطلاعات 11 صنعت مورد بررسی در قالب کد و توضیحات طبقهبندی کالاها و خدمات (ISIC)، در جدول 2 آورده شده است. صنایع مورد مطالعه شامل 5 صنعت با کدهای 4 رقمی 2691، 2692، 2694، 2695 و 2699 که زیرگروه کد 2 رقمی 26 (صنعت تولید سایر محصولات کانی غیرفلزی) و همچنین 6 صنعت با کدهای 4 رقمی2710، 2721، 2722، 2723، 2731 و 2732 که زیرگروه کد 2 رقمی 27 (صنعت تولید فلزات اساسی) میباشند. صنایع تولید سایر محصولات کانی غیرفلزی و صنعت تولید فلزات اساسی از صنایع سنگین کشور میباشد و سهم بالایی از تولید در میان دیگر صنایع را در اختیار دارند. از دیگر مشخصههای این صنایع میتوان به مصرف بالای انرژی نسبت به دیگر صنایع فعال در کشور اشاره کرد.
جدول 2. صنایع زیرگروه صنعت تولید سایر کانیهای غیرفلزی و صنعت تولید فلزات اساسی براساس طبقهبندی ISIC[42]
کد 2 رقمی |
کد 3 رقمی |
کد 4 رقمی |
شرح |
26 |
|
|
تولید سایر محصولات کانی غیرفلزی |
|
269 |
|
تولید محصولات کانی غیرفلزی طبقهبندی نشده در جای دیگر |
|
|
2691 |
تولید کالاهای سرامیکی غیرنسوز غیرساختمانی |
|
|
2692 |
تولید محصولات سرامیکی نسوز– عایق حرارت |
|
|
2694 |
تولید سیمان، آهک و گچ |
|
|
2695 |
تولید محصولات ساخته شده از بتن، سیمان و گچ |
|
|
2699 |
تولید سایر محصولات کانی غیرفلزی طبقهبندینشده در جای دیگر |
27 |
|
|
تولید فلزات اساسی |
|
271 |
|
تولید محصولات اولیه آهن و فولاد |
|
|
2710 |
تولید محصولات اولیه آهن و فولاد |
|
272 |
|
تولید فلزات اساسی گرانبها و فلزات اساسی غیرآهنی |
|
|
2721 |
تولید محصولات اساسی مسی |
|
|
2722 |
تولید محصولات اساسی آلومینیومی |
|
|
2723 |
تولید فلزات گرانبها و سایر محصولات اساسی- بجز آهن، فولاد، مس و آلومینیوم |
|
273 |
|
ریختهگری فولاد |
|
|
2731 |
ریختهگری آهن و فولاد |
|
|
2732 |
ریختهگری فلزات غیرآهنی |
مأخذ: مرکز آمار ایران
در جدول 3 به بررسی سهم هزینه هر یک از نهادههای تولید 4 گانه در دوره 87-1375 پرداخته شده است. همانطور که در جدول 3 نشان داده شده است، نهاده انرژی به طور متوسط 9 درصد از سهم هزینه تولید را در اختیار دارد و در میان 4 نهاده تولید، در رتبه سوم قرار دارد. نهاده مواد اولیه با 66 درصد از هزینه تولید (به طور متوسط)، مهمترین نهاده تولید در فرایند فعالیت صنعتی این 11 صنعت به شمار میرود. پس از نهاده مواد اولیه، نیرویکار با ثبت سهمی معادل 20 درصد از هزینه، جایگاه دوم را در میان 4 نهاده داراست و در آخر میزان به کارگیری سرمایه به گونهای است که این نهاده کمترین سهم را داشته و جایگاه چهارم را به خود اختصاص داده است. نحوه بهکارگیری میزان نهادهها و سهم هزینه هر یک از نهادهها در صنایع کد 26 و 27 کمی متفاوت میباشد. مواد اولیه در دو صنعت تولید سایر محصولات کانی غیرفلزی و صنعت تولید فلزات اساسی، به ترتیب با سهمی معادل 59 درصد و 73 درصد همچنان مهمترین نهاده تولید است. با توجه به مقادیر محاسبه شده، ساختار کارخانجات تولیدی صنعت تولید سایر محصولات کانی غیرفلزی (کد 26) نسبت به صنعت تولید فلزات اساسی (کد 27)، به گونهای میباشد که میزان نیروی کار و انرژی بیشتری مصرف میکند و بدین ترتیب صنعت تولید سایر محصولات کانی غیرفلزی (کد 26) نسبت به صنعت تولید فلزات اساسی (کد 27) انرژیبری و کاربری بالاتری داراست.
جدول 3. سهم هزینه نهادههای تولید صنایع انرژیبر
کد صنعت |
نیرویکار |
سرمایه |
مواد اولیه |
انرژی |
2691 |
40/0 |
05/0 |
50/0 |
05/0 |
2692 |
21/0 |
06/0 |
68/0 |
05/0 |
2694 |
31/0 |
08/0 |
34/0 |
27/0 |
2695 |
23/0 |
04/0 |
71/0 |
03/0 |
2699 |
18/0 |
04/0 |
71/0 |
07/0 |
2710 |
11/0 |
03/0 |
77/0 |
09/0 |
2721 |
11/0 |
03/0 |
81/0 |
05/0 |
2722 |
11/0 |
02/0 |
71/0 |
16/0 |
2723 |
15/0 |
04/0 |
71/0 |
10/0 |
2731 |
27/0 |
07/0 |
61/0 |
05/0 |
2732 |
18/0 |
04/0 |
75/0 |
03/0 |
متوسط کد 26 |
26/0 |
05/0 |
59/0 |
10/0 |
متوسط کد 27 |
15/0 |
04/0 |
73/0 |
08/0 |
متوسط 11 صنعت |
20/0 |
05/0 |
66/0 |
09/0 |
مأخذ: مرکز آمار ایران (1391)
جدول 4 به بررسی وضعیت بیشینه و کمینه مقادیر سهم هزینه هر نهاده در میان 11 صنعت پرداخته است. کمترین سهم انرژیبری، با سهم بسیار اندک 3 درصد هزینه، مربوط به صنعت تولید محصولات ساخته شده از بتن، سیمان و گچ و صنعت ریختهگری فلزات غیرآهنی با کدهای 2695 و 2732 میباشد. بیشترین سهم انرژیبری با سهمی معادل 27 درصد سهم هزینه، مربوط به صنعت تولید سیمان، آهک و گچ با کد 2694 است. همچنین این صنعت با تنها 34 درصد هزینه، کمترین میزان به کارگیری مواد اولیه را نسبت به 10 صنعت دیگر به خود اختصاص داده است و فاصله بسیار زیادی با دیگر صنایع، از دیدگاه بکارگیری مواد اولیه دارد. صنعت تولید محصولات اساسی مسی با کد طبقهبندی 2721، با توجه به کاربرد بسیار بالای مواد اولیه (81 درصد هزینه تولید) در فرایند تولیدات خود، از میزان نیروی کار کمتری (11 درصد) نسبت به دیگر صنایع بهره میبرد. وضعیت بهکارگیری نهاده سرمایه از مقدار 2 درصد هزینه تولید در صنعت تولید محصولات اساسی آلومینیومی (کد 2694) تا 8 درصد هزینه تولید در صنعت تولید سیمان، آهک و گچ در نوسان بوده است.
جدول 4. خلاصه وضعیت سهم هزینه نهاده تولید صنایع انرژیبر
|
بیشترین سهم |
کد صنعت |
کمترین سهم |
کد صنعت |
سهم نیرویکار |
40/0 |
2691 |
11/0 |
2722- 2721 - 2710 |
سهم سرمایه |
08/0 |
2694 |
02/0 |
2722 |
سهم مواد اولیه |
81/0 |
2721 |
34/0 |
2694 |
سهم انرژی |
27/0 |
2694 |
03/0 |
2732 - 2695 |
مأخذ: مرکز آمار ایران
تخمین پارامترهای سیستم معادلات همزمان
به منظور تخمین پارامترهای کارا برای تابع هزینه ترانسلوگ و معادلات سهم هزینه سرمایه، مواد اولیه و انرژی[43] با توجه به دادههای پانل و در نظر گرفتن خودهمبستگی، از روش برآورد سیستمی رگرسیونهای به ظاهر نامرتبط تکراری (ISUR) استفاده شده است. نتایج برآورد و تخمین پارامترها در جدول 5 نشان داده شده است.
جدول 5. نتایج تخمین پارامترهای سیستم معادلات همزمان صنایع انرژیبر
پارامتر |
برآورد |
آماره t |
انحراف معیار |
پارامتر |
برآورد |
آماره t |
انحراف معیار |
45091/13 |
016097/2 |
671758/6 |
* |
00339/0 |
960545/2 |
003978/0 |
|
239276/0 |
520536/0 |
459673/0 |
* |
00047/0 |
137415/1 |
016016/0 |
|
018268/0 |
137415/1 |
016016/0 |
* |
00023/0 |
520536/0 |
459673/0 |
|
* |
128595/1 |
960545/2 |
003978/0 |
000637/0 |
339449/0 |
001877/0 |
|
202404/0 |
539724/1 |
131454/0 |
001102/0 |
462053/0 |
002384/0 |
||
310245/0- |
861178/2- |
108433/0 |
000757/0- |
474300/0- |
001596/0 |
||
020754/0- |
147169/0- |
141024/0 |
* |
002684/0- |
127344/0- |
002720/0 |
|
* |
00409/0- |
474300/0- |
001596/0 |
009545/0- |
976928/1- |
004828/0 |
|
005124/0- |
921450/1- |
002667/0 |
011778/0 |
960545/2 |
003978/0 |
||
000346/0- |
127344/0- |
002720/0 |
000451/0 |
089620/0 |
005029/0 |
||
000576/0- |
192155/0- |
002997/0 |
|
|
|
|
* پارامترهای تابع سهم هزینه نیرویکار از روش غیرمستقیم محاسبه میشوند.
مأخذ: یافتههای محقق
تخمین پارامترها در الگوی سیستمی به منظور جلوگیری از صفرشدن ماتریس واریانس- کوواریانس اجزای اخلال، با حذف معادله سهم هزینه نهاده نیروی کار صورت گرفته است. پارامترهای معادله سهم تقاضای نیرویکار از روش غیرمستقیم و از طریق فروض همگنی و تقارن محاسبه میشوند. پارامترهای معادلات سهم هزینه عوامل تولید در جدول 6 گزارش شده است.
جدول 6. پارامترهای توابع سهم هزینه نهادههای صنایع انرژیبر
|
معادلات سهم هزینه |
|||
سرمایه |
مواد اولیه |
انرژی |
نیرویکار |
|
عرض از مبدأ |
202404/0 |
310245/0- |
020754/0- |
128595/1 |
قیمت سرمایه |
005124/0- |
000637/0 |
001102/0 |
00339/0 |
قیمت مواد اولیه |
000637/0 |
000346/0- |
000757/0- |
00047/0 |
قیمت انرژی |
001102/0 |
000757/0- |
000576/0- |
00023/0 |
ارزش تولید |
009545/0- |
011778/0 |
000451/0 |
00268/0- |
قیمت نیرویکار |
00339/0 |
00047/0 |
00023/0 |
00409/0- |
مأخذ: یافتههای محقق
با توجه به تخمین پارمترهای سیستم معادلات، از 2 روش مستقیم (رگرسیونهای به ظاهر نامرتبط تکراری) و غیرمستقیم (فروض همگنی و تقارن)، حال میتوان توابع تقاضای عوامل تولید مرتبط با صنایع انرژیبر را به صورت زیر استخراج نماییم.
جدول 7. توابع تقاضای عوامل تولید مرتبط با صنایع انرژیبر
تابع تقاضای سرمایه |
تابع تقاضای مواد اولیه |
تابع تقاضای انرژی |
تابع تقاضای نیرویکار |
کشش هزینه، صرفه به مقیاس و سطح تولید بهینه
نتایج محاسبات کشش هزینه و صرفه به مقیاس، به تفکیک 11صنعت، کد 26، کد 27 و متوسط 11 صنعت، در جدول 8 گزارش شده است. نتایج بدست آمده نشان میدهد که تمامی 11 صنعت، در طول دوره 87- 1375 صرفه به مقیاس افزایشی گسترده را تجربه میکنند. کلیه صنایع، کشش هزینه کوچکتر از یک دارند و مقدار عددی بدست آمده از محاسبه رابطه صرفه به مقیاس، بزرگتر از صفر بدست آمده است که گواه این است که صنایع اساسی کشور در سطحی از تولید فعالیت میکنند که فاصله گستردهای با سطح بهینه تولید دارند. بدینترتیب تمامی 11 صنعت، به منظور کاهش هزینه واحد و افزایش سوددهی خود باید مقیاس تولید را گسترش دهند، به مفهومی واضحتر، مدیران بخش تولید و اجرایی این صنایع اساسی و سنگین، برای اینکه قدرت رقابتی خود را در میان صنایع داخلی و خارجی افزایش دهند، اساسیترین و مهمترین راهکار پیش روی مدیران این صنایع، افزایش مقیاس تولید، به منظور نزدیک کردن سطح تولید، به سطح بهینه تولید میباشد.
در جدول 8، محاسبات صرفه مقیاس در سطح کد 2 رقمی 26 و 27 گزارش شده است. نتایج نشان میدهد که در صنعت تولید سایر محصولات کانی غیرفلزی (کد 26)، نسبت به صنعت تولید فلزات اساسی (کد 27) از مزیت صرفه به مقیاس به میزان کمتری بهرهبرداری شده است و صنعت تولید سایر محصولات کانی غیرفلزی دارای صرفه مقیاس بزرگتری است. کشش هزینه و صرفه به مقیاس در سطح متوسط دادههای 11 صنعت به ترتیب 86/0 و 14/0 بدست آمده است که حکایت از صرفه به مقیاس گسترده در سطح متوسط 11 صنعت دارد. به مفهوم اقتصادی، کلیه صنایع در قسمت نزولی LAC[44] فعالیت میکنند و چنانچه مقیاس تولید خود را گسترش دهند، هزینه با نسبت کمتری افزایش پیدا میکند. تفسیر رقم 14/0 برای صرفه به مقیاس بدینترتیب میباشد. چنانچه بنگاه مقیاس تولید بنگاه 1 درصد افزایش یابد، هزینه تولید بنگاه 86/0 درصد افزایش مییابد و 14 درصد صرفهجویی در هزینه تولید ناشی از گسترش مقیاس و فعالیت در وسعت گستردهتر رخ خواهد داد.
جدول 8. کشش هزینه و صرفه به مقیاس در صنایع انرژیبر
کد صنعت |
کشش هزینه |
صرفه به مقیاس |
کد صنعت |
کشش هزینه |
صرفه به مقیاس |
2691 |
86/0 |
14/0 |
2722 |
89/0 |
11/0 |
2692 |
81/0 |
19/0 |
2723 |
77/0 |
23/0 |
2694 |
87/0 |
13/0 |
2731 |
88/0 |
12/0 |
2695 |
89/0 |
11/0 |
2732 |
84/0 |
16/0 |
2699 |
84/0 |
16/0 |
26 |
85/0 |
15/0 |
2710 |
92/0 |
08/0 |
27 |
86/0 |
14/0 |
2721 |
87/0 |
013/0 |
کل 11 صنعت |
86/0 |
14/0 |
مأخذ:یافتههای محقق
خلاصه وضعیت کشش هزینه و صرفه به مقیاس 11 صنعت در جدول 9 گزارش شده است. بیشترین صرفه به مقیاس و بالتبع کمترین کشش هزینه محاسبه شده در دوره 87-1375 مربوط به صنعت تولید فلزات گرانبها و سایر محصولات اساسی- بجز آهن، فولاد، مس و آلومینیوم با کد 2723 میباشد. متوسط صرفه به مقیاس بدست آمده برای 11 صنعت با مقدار محاسبه شده برای صنعت تولید کالاهای سرامیکی غیرنسوز غیرساختمانی (کد 2691) برابری میکند. کمترین صرفه به مقیاس گزارش شده، مربوط به صنعت تولید محصولات اولیه آهن و فولاد (کد 2710) میباشد. مفهوم کمترین مقدار صرفه به مقیاس (بیشترین کشش هزینه) به این ترتیب میباشد که چنانچه مقیاس تولید بنگاه افزایش یابد، کاهش کمتری در هزینه تولید را در پی دارد و صرفهجویی در هزینه نسبت به دیگر صنایع کمتر میباشد. بیشترین و کمترین صرفهجویی در هزینه به ترتیب مربوط به صنعت تولید فلزات گرانبها و سایر محصولات اساسی- بجز آهن، فولاد، مس و آلومینیوم (کد 2723) و صنعت تولید محصولات اولیه آهن و فولاد (کد2710) است.
جدول 9. خلاصه وضعیت کشش هزینه و صرفه به مقیاس صنایع انرژیبر
|
صرفه به مقیاس |
کشش هزینه |
کد صنعت |
بیشترین مقدار صرفه به مقیاس |
23/0 |
77/0 |
2723 |
متوسط مقدار صرفه به مقیاس |
14/0 |
86/0 |
2691 |
کمترین مقدار صرفه به مقیاس |
08/0 |
92/0 |
2710 |
مأخذ: یافتههای محقق
پس از محاسبه صرفه به مقیاس و کشش هزینه صنایع، به محاسبه سطح تولید بهینه و مقایسه با سطح تولید واقعی هر صنعت پرداخته شده است. جدول 10 میزان سطح تولید بهینه و سطح واقعی تولید به تفکیک 11 صنعت در طی 13 سال مورد بررسی را نمایش داده است. سطح تولید بهینه در واقع همان سطح حداقل هزینه متوسط تولید میباشد. این سطح تولید، کاراترین مقیاس فعالیت بوده و جهت محاسبه سطح تولید بهینه باید کشش هزینه بدست آمده برای هر صنعت را مساوی صفر قرار داد. ذکر این نکته ضروری میباشد که هرچه صرفه به مقیاس بیشتر باشد، میزان فاصله سطح تولید واقعی از سطح تولید بهینه، بیشتر است و بنگاه از کاراترین مقیاس، دورتر بوده و هزینه واحد بیشتری داراست.
جدول 10. سطح تولید بهینه و واقعی صنایع انرژیبر
کد صنعت |
سطح تولید بهینه |
سطح تولید واقعی |
کد صنعت |
سطح تولید بهینه |
سطح تولید واقعی |
2691 |
15+E82214/1 |
11+E58724/8 |
2722 |
14+E4747/9 |
12+E61277/3 |
2692 |
16+E99432/4 |
11+E21229/5 |
2723 |
17+E05532/2 |
12+E16622/1 |
2694 |
15+E34635/6 |
12+E22242/6 |
2731 |
14+E80935/6 |
12+E54963/1 |
2695 |
14+E87009/6 |
12+E38654/2 |
2732 |
15+E18023/1 |
11+E14043/3 |
2699 |
15+E09979/6 |
12+E92595/1 |
26 |
16+E29797/1 |
12+E38297/2 |
2710 |
15+E43463/1 |
13+E39576/3 |
27 |
16+E53975/3 |
12+E76171/7 |
2721 |
15+E61015/2 |
12+E97004/5 |
متوسط 11 صنعت |
16+E52076/2 |
12+E31683/5 |
مأخذ:یافتههای محقق
جدول 11، به تحلیل فاصله سطح تولید واقعی از سطح بهینه تولید با درنظر گرفتن صرفه به مقیاس، پرداخته است. با درنظر گرفتن صرفه به مقیاس اندازهگیری شده برای تک تک صنایع، تفاوت در فاصله میان دو سطح بهینه و سطح واقعی، قابل درک میباشد. همانگونه که ذکر شد، هرچه صرفه به مقیاس گستردهتر باشد، در نتیجه فاصله میان سطح تولید در مقیاس کارا از سطح تولید بنگاه بیشتر است. با توجه به صرفه به مقیاس 14 درصد، سطح تولید بهینه (در سطح متوسط دادههای 11 صنعت)، برابر با 16+E52076/2 ریال بدست آمده است که با سطح تولید واقعی به میزان 16+E52023/2 ریال فاصله دارد.
جدول 11. فاصله سطح تولید بهینه از سطح واقعی تولید درصنایع انرژی
کد صنعت |
صرفه به مقیاس |
تفاضل سطح بهینه از سطح واقعی تولید |
کد صنعت |
صرفه به مقیاس |
تفاضل سطح بهینه از سطح واقعی تولید |
2691 |
14/0 |
15+E82128/1 |
2722 |
11/0 |
14+E43858/9 |
2692 |
19/0 |
16+E99427/4 |
2723 |
23/0 |
16+E05530/2 |
2694 |
13/0 |
15+E34013/6 |
2731 |
12/0 |
14+E79386/6 |
2695 |
11/0 |
14+E84622/6 |
2732 |
16/0 |
15+E17991/1 |
2699 |
16/0 |
15+E09787/6 |
26 |
15/0 |
16+E29797/1 |
2710 |
08/0 |
15+E40067/1 |
27 |
14/0 |
16+E53975/3 |
2721 |
13/0 |
15+E60418/2 |
متوسط 11 صنعت |
14/0 |
16+E52023/2 |
مأخذ: یافتههای محقق
جدول 12 به تحلیل خلاصه وضعیت سطح تولید بهینه از منظر بیشترین و کمترین مقدار سطح تولید بهینه پرداخته است. آنچه که از این جدول برمیآید، این است که صنعت تولید فلزات گرانبها و سایر محصولات اساسی- بجز آهن، فولاد، مس و آلومینیوم با کد 2723، دارای بالاترین سطح تولید بهینه نسبت به دیگر صنایع بوده و صنعت ریختهگری آهن و فولاد با کد 2731، پایینترین سطح تولید بهینه را داراست. ذکر یک نکته بسیار مهم و اساسی میباشد و آن این است که، سطح تولید بهینه و صرفه به مقیاس، دو مفهوم متفاوت میباشد. سطح تولید بهینه، همان نقطه حداقل منحنی LAC است و صرفه به مقیاس به نوعی میزان تغییرات در هزینه و تولید در رسیدن به سطح بهینه را مشخص میکند. بنابراین، صرفه به مقیاس بیشتر به معنای سطح بهینه تولید بزرگتر نمیباشد، بلکه فاصله بیشتر سطح تولید واقعی از سطح بهینه است.
جدول 12. خلاصه وضعیت سطح تولید بهینه و سطح تولید واقعی صنایع انرژیبر
|
سطح تولید بهینه |
سطح تولید واقعی |
کد صنعت |
بیشترین میزان سطح تولید بهینه |
17+E05532/2 |
12+E16622/1 |
2723 |
متوسط میزان سطح تولید بهینه |
16+E52076/2 |
12+E31683/5 |
متوسط کل صنعت |
کمترین میزان سطح تولید بهینه |
14+E80935/6 |
12+E54963/1 |
2731 |
مأخذ: یافتههای محقق
کشش خودقیمتی و متقاطع
نتایج کشش خودقیمتی و متقاطع میان نهادههای تولید در 11 صنعت کد 4 رقمی 26 و 27 در جدول 13 گزارش شده است. کلیه کششها دارای علامت مورد انتظار هستند (کلیه کششهای خودقیمتی دارای علامت منفی میباشند)، به عبارت دیگر، چنانچه قیمت این نهادهها افزایش پیدا کند، میزان به کارگیری این نهادهها کاهش پیدا میکند تا سطح تولید ثابت بماند.
براساس مقادیر کشش متقاطع بدست آمده، کلیه مقادیر کشش متقاطع مثبت بوده و میان نهادهها رابطه جانشینی برقرار میباشد. بررسی کششهای متقاطع در سطح میانگین دادههای 11 صنعت، نشان میدهد که قویترین رابطه جانشینی میان نهاده مواد اولیه و دیگر نهادهها وجود دارد. یکی از دلایل این مسئله، سهم بالاتر مواد اولیه نسبت به دیگر نهادهها میباشد. نتایج کشش متقاطع میان نهاده انرژی با سایر نهادهها (در سطح میانگین دادههای 11 صنعت)، نشان میدهد که با تغییر در قیمت سایر نهادهها، نهاده انرژی جانشین ضعیفی برای نهادههای نیرویکار و سرمایه است در حالی که جانشین خوبی برای نهاده مواد اولیه به شمار میرود. بطوریکه قیمت نهاده مواد اولیه 1درصد افزایش یابد، نهاده انرژی به میزان 65/0 درصد جایگزین نهاده مواد اولیه میشود. با تغییر قیمت انرژی، سایر نهادهها قابلیت جانشینی ضعیفی با نهاده انرژی دارند. با توجه به کششهای محاسبه شده در 11 صنعت، قویترین رابطه جانشینی متقاطع میان انرژی و مواد اولیه با مقدار کشش 80/0، در صنعت تولید محصولات اساسی مسی با کد 2721، برقرار است و ضعیفترین رابطه جانشینی نهاده انرژی با نهاده سرمایه، با مقدار کشش 03/0، در صنعت تولید محصولات اساسی آلومینیومی با کد 2722 وجود دارد. از نکات قابل توجه، این است که صنعت تولید سیمان، آهک و گچ با کد 2694، با توجه به آنکه بالاترین سهم انرژیبری را در میان دیگر صنایع در اختیار دارد، بیشترین حساسیت را به تغییرات قیمت انرژی، و جایگزینی سایر نهادهها با این نهاده از خود نشان میدهد.
جدول 13. کشش جانشینی خودقیمتی و متقاطع میان نهادههای صنایع انرژیبر
|
2691 |
2692 |
||||||
|
نیروی کار |
سرمایه |
مواد اولیه |
انرژی |
نیروی کار |
سرمایه |
مواد اولیه |
انرژی |
نیروی کار |
61/0- |
06/0 |
50/0 |
05/0 |
81/0- |
08/0 |
68/0 |
05/0 |
سرمایه |
47/0 |
06/1- |
51/0 |
07/0 |
26/0 |
02/1- |
70/0 |
06/0 |
مواد اولیه |
40/0 |
05/0 |
50/0- |
05/0 |
21/0 |
06/0 |
32/0- |
05/0 |
انرژی |
40/0 |
07/0 |
49/0 |
96/0- |
21/0 |
09/0 |
67/0 |
96/0- |
|
2694 |
2695 |
||||||
|
نیروی کار |
سرمایه |
مواد اولیه |
انرژی |
نیروی کار |
سرمایه |
مواد اولیه |
انرژی |
نیروی کار |
70/0- |
09/0 |
34/0 |
27/0 |
79/0- |
05/0 |
71/0 |
03/0 |
سرمایه |
35/0 |
98/0- |
34/0 |
29/0 |
32/0 |
11/1- |
73/0 |
06/0 |
مواد اولیه |
31/0 |
08/0 |
66/0- |
27/0 |
23/0 |
04/0 |
30/0- |
03/0 |
انرژی |
31/0 |
08/0 |
33/0 |
73/0- |
23/0 |
08/0 |
68/0 |
99/0- |
|
2699 |
2710 |
||||||
|
نیروی کار |
سرمایه |
مواد اولیه |
انرژی |
نیروی کار |
سرمایه |
مواد اولیه |
انرژی |
نیروی کار |
84/0- |
06/0 |
71/0 |
07/0 |
92/0- |
06/0 |
77/0 |
10/0 |
سرمایه |
27/0 |
10/1- |
73/0 |
10/0 |
21/0 |
11/1- |
79/0 |
13/0 |
مواد اولیه |
18/0 |
04/0 |
29/0- |
07/0 |
11/0 |
03/0 |
23/0- |
09/0 |
انرژی |
18/0 |
05/0 |
70/0 |
93/0- |
11/0 |
04/0 |
76/0 |
91/0- |
|
2721 |
2722 |
||||||
|
نیروی کار |
سرمایه |
مواد اولیه |
انرژی |
نیروی کار |
سرمایه |
مواد اولیه |
انرژی |
نیروی کار |
92/0- |
06/0 |
81/0 |
05/0 |
92/0- |
05/0 |
71/0 |
16/0 |
سرمایه |
22/0 |
14/1- |
83/0 |
08/0 |
27/0 |
21/1- |
73/0 |
21/0 |
مواد اولیه |
11/0 |
03/0 |
19/0- |
05/0 |
11/0 |
02/0 |
29/0- |
16/0 |
انرژی |
12/0 |
05/0 |
80/0 |
97/0- |
11/0 |
03/0 |
70/0 |
84/0- |
|
2723 |
2731 |
||||||
|
نیروی کار |
سرمایه |
مواد اولیه |
انرژی |
نیروی کار |
سرمایه |
مواد اولیه |
انرژی |
نیروی کار |
87/0- |
07/0 |
71/0 |
10/0 |
74/0- |
08/0 |
61/0 |
05/0 |
سرمایه |
23/0 |
07/1- |
72/0 |
12/0 |
32/0 |
01/1- |
62/0 |
07/0 |
مواد اولیه |
15/0 |
04/0 |
29/0- |
09/0 |
27/0 |
07/0 |
39/0- |
05/0 |
انرژی |
15/0 |
05/0 |
70/0 |
91/0- |
27/0 |
08/0 |
60/0 |
96/0- |
|
2732 |
متوسط 11 صنعت |
||||||
|
نیروی کار |
سرمایه |
مواد اولیه |
انرژی |
نیروی کار |
سرمایه |
مواد اولیه |
انرژی |
نیروی کار |
85/0- |
06/0 |
75/0 |
03/0 |
82/0- |
06/0 |
66/0 |
09/0 |
سرمایه |
25/0 |
08/1- |
77/0 |
06/0 |
29/0 |
08/1- |
68/0 |
11/0 |
مواد اولیه |
17/0 |
04/0 |
25/0- |
03/0 |
20/0 |
05/0 |
34/0- |
08/0 |
انرژی |
18/0 |
08/0 |
73/0 |
99/0- |
21/0 |
06/0 |
65/0 |
92/0- |
مأخذ: یافتههای محقق
کشش جانشینی موریشیما
مقادیر محاسبه شده برای کشش جانشینی فنی موریشیما در جدول 14، گزارش شده است. نتایج بدست آمده از کشش متقاطع، حکایت از جانشینی کلیه نهادهها با یکدیگر دارند، مقادیر عددی کشش موریشیما نیز حاکی از تأیید رابطه جانشینی فنی کلیه نهادهها با یکدیگر است. اکثر مقادیر بدست آمده، بیانگر رابطه جانشینی قوی میان کلیه نهادهها با یکدیگر است، به گونهای که مقادیر بدست آمده، اکثراً مساوی و بالاتر از یک میباشد. بدین ترتیب کلیه صنایع، قدرت انتخاب بسیاری در جانشین ساختن نهادههای تولید با یکدیگر دارند و قادر خواهند بود با تغییر هر یک از نهادهها، نهادهای که بالاترین قابلیت جانشینی را داراست، جایگزین نهادهای نمایند که قیمت آن تغییر کرده است.
جدول 14. کشش جانشینی فنی موریشیما میان نهادههای صنایع انرژیبر
|
2691 |
2692 |
||||||
|
نیروی کار |
سرمایه |
مواد اولیه |
انرژی |
نیروی کار |
سرمایه |
مواد اولیه |
انرژی |
نیروی کار |
- |
08/1 |
1 |
01/1 |
- |
07/1 |
02/1 |
02/1 |
سرمایه |
11/1 |
- |
11/1 |
13/1 |
10/1 |
- |
08/1 |
10/1 |
مواد اولیه |
1 |
01/1 |
- |
99/0 |
1 |
01/1 |
- |
98/0 |
انرژی |
01/1 |
03/1 |
1 |
- |
01/1 |
03/1 |
01/1 |
- |
|
2694 |
2695 |
||||||
|
نیروی کار |
سرمایه |
مواد اولیه |
انرژی |
نیروی کار |
سرمایه |
مواد اولیه |
انرژی |
نیروی کار |
- |
05/1 |
01/1 |
01/1 |
- |
11/1 |
02/1 |
02/1 |
سرمایه |
07/1 |
- |
06/1 |
07/1 |
16/1 |
- |
14/1 |
18/1 |
مواد اولیه |
1 |
1 |
- |
1 |
1 |
02/1 |
- |
97/0 |
انرژی |
1 |
02/1 |
1 |
- |
02/1 |
05/1 |
02/1 |
- |
|
2699 |
2710 |
||||||
|
نیروی کار |
سرمایه |
مواد اولیه |
انرژی |
نیروی کار |
سرمایه |
مواد اولیه |
انرژی |
نیروی کار |
- |
11/1 |
02/1 |
02/1 |
- |
14/1 |
03/1 |
04/1 |
سرمایه |
15/1 |
- |
13/1 |
15/1 |
18/1 |
- |
15/1 |
16/1 |
مواد اولیه |
1 |
02/1 |
- |
99/0 |
1 |
02/1 |
- |
99/0 |
انرژی |
01/1 |
04/1 |
01/1 |
- |
01/1 |
04/1 |
1 |
- |
|
2721 |
2722 |
||||||
|
نیروی کار |
سرمایه |
مواد اولیه |
انرژی |
نیروی کار |
سرمایه |
مواد اولیه |
انرژی |
نیروی کار |
- |
15/1 |
03/1 |
04/1 |
- |
19/1 |
03/1 |
03/1 |
سرمایه |
20/1 |
- |
17/1 |
19/1 |
26/1 |
- |
23/1 |
24/1 |
مواد اولیه |
1 |
02/1 |
- |
98/0 |
1 |
03/1 |
- |
1 |
انرژی |
01/1 |
05/1 |
01/1 |
- |
01/1 |
05/1 |
1 |
- |
|
2723 |
2731 |
||||||
|
نیروی کار |
سرمایه |
مواد اولیه |
انرژی |
نیروی کار |
سرمایه |
مواد اولیه |
انرژی |
نیروی کار |
- |
10/1 |
02/1 |
03/1 |
- |
07/1 |
01/1 |
02/1 |
سرمایه |
14/1 |
- |
12/1 |
13/1 |
09/1 |
- |
08/1 |
10/1 |
مواد اولیه |
1 |
01/1 |
- |
99/0 |
1 |
01/1 |
- |
99/0 |
انرژی |
01/1 |
03/1 |
1 |
- |
01/1 |
03/1 |
01/1 |
- |
|
2732 |
متوسط 11 صنعت |
||||||
|
نیروی کار |
سرمایه |
مواد اولیه |
انرژی |
نیروی کار |
سرمایه |
مواد اولیه |
انرژی |
نیروی کار |
- |
10/1 |
02/1 |
03/1 |
- |
10/1 |
02/1 |
02/1 |
سرمایه |
14/1 |
- |
12/1 |
16/1 |
15/1 |
- |
13/1 |
15/1 |
مواد اولیه |
1 |
02/1 |
- |
98/0 |
1 |
02/1 |
- |
99/0 |
انرژی |
02/1 |
04/1 |
02/1 |
- |
01/1 |
04/1 |
01/1 |
- |
مأخذ: یافتههای محقق
6. جمعبندی
در این پژوهش به تحقیق و بررسی ساختار 11 صنعت انرژیبر از طریق شاخصهای کشش هزینه تولید، صرفه به مقیاس، سطح تولید بهینه، تابع تقاضای عوامل تولید، کشش خود قیمتی و متقاطع و در آخر کشش جانشینی فنی موریشیما، پرداخته شد. سهم هزینه نهادههای بکار رفته در صنایع مورد بررسی بدین ترتیب بوده است که، به طور متوسط، انرژی با 9 درصد از هزینه اجرایی صنایع، نقش مهمی داشته و مواد اولیه با سهمی معادل 66 درصد، مهمترین و مؤثرترین نهاده، در فرایند تولید بوده است. مقادیر بدست آمده از محاسبه کشش هزینه اینگونه میباشد که، کلیه 11 صنعت دارای کشش هزینه کوچکتر از یک و بنابراین صرفه به مقیاس افزایشی هستند. با توجه به نتایج یافت شده از تخمین سطح بهینه تولید و مقایسه سطح تولید واقعی صنایع، میتوان اینگونه استنباط کرد که کلیه صنایع انرژیبر، فاصله بسیار زیادی از تولید در کاراترین مقیاس دارند و به جهت افزایش قدرت رقابتی و سطح سوددهی خود، باید مقیاس تولید خود را افزایش دهند. نتایج کشش متقاطع میان نهاده انرژی با سایر نهادهها (در سطح میانگین دادههای 11 صنعت) نشان میدهد که با تغییر در قیمت سایر نهادهها، نهاده انرژی جانشین ضعیفی برای نهادههای نیرویکار و سرمایه است، در حالی که جانشین خوبی برای نهاده مواد اولیه به شمار میرود. با توجه به مقادیر بدست آمده از کشش جانشینی موریشیما، حساسیت و کششپذیر بودن نسبت به نهادههای تولید، حکایت از قدرت انتخاب بالای صنایع، در جانشین کردن عوامل تولید با یکدیگر دارد.
منابع
الف- فارسی
خداداد کاشی، فرهاد (1386)، «صرفههای مقیاس در اقتصاد ایران»، مجله تحقیقات اقتصادی، شماره 80.
خداداد کاشی، فرهاد (1389)، اقتصاد صنعتی (نظریه و کاربرد)، مرکز تحقیق و توسعه، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت).
عمادزاده مصطفی، آذربایجانی، کریم و غلامرضا زمانیان (1380) «صرفههای ناشی از مقیاس: تحلیلی از وضعیت شرکت ذوبآهن اصفهان»، مجله تحقیقات اقتصادی، دوره 59، صفحات 116- 95.
محمدی تیمور و رضا طالبلو (1389)، «صرفههای ناشی از ابعاد و مقیاس در صنعت بانکداری ایران»، فصلنامه اقتصاد مقداری، دوره 7، 54- 25.
ب- انگلیسی
Akkemik, K. A. (2009), “Cost function Estimates, Scale Economies and Technological Progress in the Turkish Electricity Generation Sector”, Energy Policy, No. 37, pp. 204-213.
Berndt, E. R. and M. S. Khaled (1979), “Parametric Productivity Measurement and Choice Among Flexible Functional Forms”, Journal of Political Economy, No. 87, pp. 1220-1245.
Blackorby, C. and R. R. Russell (1989), “Will the Real Elasticity of Substitution Please Stand up? ( A Comparison of the Allen/Uzawa and Morishima Elasticities)”, The American Economic Review, No. 79, pp. 882-888.
Chambers, R. G. (1988), Applied Production Analysis: A Dual Approach, Cambridge University Press, Cambridge, MA, pp. 1-327.
Christensen, L. R., Jorgenson, D. W. and L. J. Lau (1973), “Transcendental Logarithmic Production Function”, The Review of Economics and Statistics, No. 55, pp. 28-45.
Degl'Innocenti, M. and C. Girardone (2012), “Ownership, Diversification and Cost Advantages: Evidence from the Italian Leasing Industry”, Journal of International Financial Markets, Institutions & Money, No. 22, pp. 879- 896.
Ebadi, J. and M. S. Mousavi (2006), “The Economies of Scale In Iran Manufacturing Establishments”, Iranian Economic Review, No. 11.
Fetz, A. and M. Filippini (2010), “Economies of Vertical Integration in the Swiss Electricity Sector”, Energy Economics, No. 32, pp. 1325-1330.
Mancuso, Paolo (2012), “Regulation and Efficiency in Transition: The Case of Telecommunications”, International Journal of Production Economics, No. 135, pp. 762-770.
Martin, J. C., Concepcion, R. and A. Voltes-Dorta (2011), “Scale Economies and Marginal Costs in Spanish Airports”, Transportation Research, No. 47, pp. 238-248.
Morishima, M. (1967), “A Few Suggestions on the Theory of Elasticity”, Economic Review, No. 16, pp. 144-150.
Shephard, R. S. (1970), Theory of Cost and Production Functions, Princeton University Press, Princeton, NJ.
Stiegler, J. J. (1958), “The Economies of Scal”, Journal of Law and Economics, No. 1, pp. 54-71.
Truett, L. J. and D. B. Truett (2007), “A Cost-Based Analysis of Scale Economies in The French Auto Industry”, International Review of Economics and Finance, No. 16, pp. 369-382.
Zellner, A. (1962), “An Efficient Method of Estimating Seemingly Unrelated Regressions and Tests for Aggregation Bias”, Journal of the American Statistical Association, No. 58, pp. 977-992.
* استادیار گروه اقتصاد دانشگاه سیستان و بلوچستان Mohammad_Tash@eco.usb.ac.ir
** دانشجوی کارشناسی ارشد رشته علوم اقتصادی دانشگاه سیستان و بلوچستان Norouzi_Ali_66@yahoo.com
*** پژوهشگر مؤسسه مطالعات بینالمللی انرژی
[1]. Translog Cost Function
[2]. Iterative Seemingly Unrelated Regressions
[3]. Morishima Elasticity of Substitution
[4]. Jafar Ebadi and Saeed Mousavi Madani (2006)
[5]. International Standard Industrial Classification
[6]. Zellner
[7]. Lila J. Truett and Dale B. Truett (2007)
[8]. Citroen
[9]. Renault
[10]. Ali Akkemik (2009)
[11]. fetz Aurelio and Massimo Filippini (2010)
[12]. Martin, Concepcion and Voltes-Dorta (2011)
[13]. Paolo Mancuso (2012)
[14]. Degl'Innocenti and Girardone (2012)
[15]. Flexible Cost Function
[16]. Box-Cox Cost Function
[17]. Translog Cost Function
[18]. Generalized Square-Root Quadratic Cost Function
[19]. Generalized Leontief Cost Function
[20]. Berndt and Khaled (1979)
[21]. Translog Cost Function
[22]. Input Cost Share
[23]. Generalized Cobb Douglas
[24]. Generalized Leontief
[25]. Generalized Square-Root Quadratic
[26]. Constant Elasticity of Substitution
[27]. Non Homothetic
[28]. Christensen, Jorgenson and Lau (1973)
[29]. Shephard Lemma
[30]. Shephard (1970)
[31]. Simultaneous Equation System
[32]. Seemingly Unrelated Regressions
[33]. Zellner (1962)
[34]. Iterative Seemingly Unrelated Regressions
[35]. Economies of Scale
[36]. Minimum Efficient Scale
[37]. Own-Cross Price Elasticity
[38]. Morishima Elasticity of Substitution
[39]. Morishima (1967)
[40]. Chambers (1988)
[41]. Blackorby and Russell (1989)
[42]. طبقهبندی کالاها و خدمات بکار رفته در این تحقیق، براساس ISIC Ver3.1 میباشد.
[43]- تابع هزینه نیرویکار حذف شده است و پارامترهای این تابع از روش غیرمستقیم محاسبه میشود.
[44]. Long Run Average Cost