per
دانشگاه علامه طباطبائی
پژوهشنامه اقتصاد انرژی ایران
2423-5954
2476-6437
2018-12-22
8
29
1
25
10.22054/jiee.2019.9915
9915
Research Paper
تجزیه تغییر شدت انرژی در بخش صنعت ایران: رویکرد تابع مسافت
Decomposing energy Intensity change: A distance function approach
حدیث اسدی ملک آبادی
asadi.malekabad@gmail.com
1
عزیز مراسلی
maraseli_az@yahoo.com
2
دانشجوی کارشناسی ارشد اقتصاد، دانشگاه ایلام
استادیار و عضو هیئت علمی دانشگاه ایلام
در این پژوهش با استفاده از روش تحلیل پوششی دادهها و تابع مسافت خروجی به تجزیه تغییر شدت انرژی به چهار جزء؛ تغییر کارایی فنی، تغییر کارایی تکنولوژیکی، نسبت موجودی سرمایه به انرژی و نسبت نیروی کار به انرژی در بخش صنعت ایران طی دوره 1383-1393، پرداخته شده است. برای این منظور از روش تحلیل پوششی دادههای خروجی محور با فرض بازدهی ثابت نسبت به مقیاس استفاده شده است. نتایج نشان میدهد که اثر تغییر نسبت سرمایه به انرژی عامل مهم کاهش شدت انرژی در بخش صنعت کشور است. دیگر اجزاء، نسبت تغییر نیروی کار به انرژی، تغییر کارایی فنی و تغییر کارایی تکنولوژی موجب افزایش شدت انرژی اکثر صنایع بودهاند.
In this research, By using data envelopment analysis method and output distance functions to decomposes energy productivity change into four components; technical efficiency change, technological change, changes in capital to energy ratio and labor in energy ratio In the industrial sector of the country Iran during the period 2014-2004. To this end, the output-axis data envelope analysis method has been used with the assumption of constant returns to scale. The results show that the effect of changing the ratio of capital to energy is a major factor in reducing the of energy intensity in the industrial sector of the Iran, changes technological progress, changes labor- energy ratio and changes technical efficiency drove up energy intensity in most industries.
https://jiee.atu.ac.ir/article_9915_16a55cf61c1e19892b120a029156cffa.pdf
شدت انرژی
تحلیل پوششی دادهها
تجزیه
Energy Intensity
Data Envelopment Analysis
Decomposition
per
دانشگاه علامه طباطبائی
پژوهشنامه اقتصاد انرژی ایران
2423-5954
2476-6437
2018-12-22
8
29
27
67
10.22054/jiee.2019.9916
9916
Research Paper
ﺳﺮﻣﺎﯾﻪﮔﺬاری ﺑﺎﻧﮏﻫﺎ در ﺑﺨﺶ مسکن در اﻗﺘﺼﺎد نفتی اﯾﺮان ﺗﺤﺖ رویکرد DSGE
Banks Engagement in Housing Investment and its relation in Iran's Economy based on DSGE Approach
مرضیه پاک نیت
marzieh_pakniyat@yahoo.com
1
جاوید بهرامی
javid_bahrami@yahoo.com
2
حسین توکلیان
tavakolianh@gmail.com
3
سمیه شاه حسینی
somayeh.shahhoseini@gmail.com
4
دانشجوی دکتری دانشکده اقتصاد، دانشگاه علامه طباطبائی
دانشیار و عضو هیئت علمی دانشکده اقتصاد، دانشگاه علامه طباطبائی
استادیار و عضو هیئت علمی دانشکده اقتصاد، دانشگاه علامه طباطبائی
استادیار و عضو هیئت علمی دانشکده اقتصاد، دانشگاه علامه طباطبائی
با توجه نقش بانکها به عنوان واسطهگران مالی در چرخه های اقتصادی و همچنین اهمیت بانکها در بازار پولی اقتصاد ایران، تبعات سرمایهگذاری بانکها در بخش مسکن در اقتصاد نفتی ایران که مستعد بروز بیماری هلندی است دغدغهی مطالعه حاضر است. بدین منظور برای بررسی موضوع، یک مدل تعادل عمومی پویای تصادفی کینزی طراحی شدهاست. نتایج حاصل از مدل که مؤید بروز بیماری هلندی به هنگام تکانه مثبت نفتی است، سرمایهگذاری بانکها دربخش مسکن را در شرایطی مورد قبول و سودآور نشان میدهد که تولید در اقتصاد در حال رشد بوده و میزان تسهیلات اعطایی افزایش یافته باشد. تکانه مثبت بهرهوری نیروی کار در بخش تولید و تکانه سیاست پولی، اقتصاد را در شرایطی قرار میدهند که تولید در اقتصاد افزایش یافته و سرمایهگذاری بانکها در بخش مسکن سودآور شود. اما در فضایی که تولید افت کرده و میزان تسهیلات اعطایی بانکها کاهش مییابد، همانند زمانی که اقتصاد با تکانه مثبت بهرهوری نیروی کار در بخش مسکن و یا تکانه مثبت درآمدهای نفتی مواجه میشود، انجماد دارایی بانکها در بخش مسکن توصیه نمیگردد و علاوه براینکه اقتصاد و تولید را بامشکل مواجه میسازد، با کاهش سود و افت در سرمایه بانکها، آنها را در معرض بحران قرار میدهد.
Banks as financial intermediaries play an important role in facilitating the economic cycle. The implications of the bank’s investment in the housing sector in Iran's economy, which is prone to Dutch disease, is a concern of the present study and we have designed a Keynesian dynamic stochastic general equilibrium model for it. The results of the model, which confirm the Dutch disease during a positive oil shock, suggest that banks' investment in the housing sector when production in the economy is growing and the amount of concessional facilities has increased, is a well-accepted and profitable. The positive shock of labor productivity in the manufacturing sector and the shock of monetary policy will put the economy in a position where production in the economy will increase and banks' investment in the housing sector will be profitable. But in a space where production is declining and the size of the granting of bank facilities is decreased, as the economy faces a positive shock to labor productivity in the housing sector or a positive shock to oil revenues, the freezing of banks' assets in the housing sector has not been favorable and, furthermore, putting them at risk by reducing profits and falling capital in banks.
https://jiee.atu.ac.ir/article_9916_32a69868c1e543f679f9b1cb49c6f1c7.pdf
مدل تعادل عمومی پویای تصادفی (DSGE)
بانک
مسکن
نفت
بیماری هلندی
DSGE Models
Dutch disease
Housing sector
Oil
per
دانشگاه علامه طباطبائی
پژوهشنامه اقتصاد انرژی ایران
2423-5954
2476-6437
2018-12-22
8
29
69
102
10.22054/jiee.2019.9917
9917
Research Paper
امکان سنجی تشکیل هاب گازی در ایران با استفاده از رویکرد SWOT
The Feasibility Study of Establishing Natural Gas-trading Hub in Iran Using SWOT Approach
طاهره رضایی
th.rezai.eghtesad@gmail.com
1
عاطفه تکلیف
a_taklif@yahoo.com
2
عبدالرسول قاسمی
ghasemi.a@hotmail.com
3
دانشجوی دکتری اقتصاد نفت و گاز، دانشکده اقتصاد، دانشگاه علامه طباطبائی
استادیار و عضو هیئت علمی دانشکده اقتصاد، دانشگاه علامه طباطبائی
دانشیار و عضو هیئت علمی دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبائی
رشد مصرف انرژی در جهان به ویژه تقاضای فزاینده سوختهای فسیلی از یک سو و توجه به ملاحظات زیست محیطی از سوی دیگر، چشم انداز افزایش قابل ملاحظه ای را برای تقاضای گاز طبیعی ایجاد کرده است. وجود شرایط ویژه در صنعت گاز کشور ما نظیر در اختیار داشتن بزرگترین ذخایر گازی جهان، موقعیت ژئوپلتیکی ممتاز، دسترسی به آبهای آزاد و زیرساختهای لازم در خطوط انتقال و ایجاد زیرساختهای ذخیرهسازی گاز طبیعی دارای مزایای بالفعل و بالقوه فراوانی است. از این رو، با بهره گیری از این مزایا میتوانیم با هدف گذاری و اقدامات مناسب در راستای توسعه تجارت منطقه ای و جهانی گاز، به نقش آفرینی در بازار گاز بپردازیم. تحقق این هدف، میتواند به ارتقای جایگاه بینالمللی کشور در مناسبات سیاسی و اقتصادی منجر گردد. برای بررسی موارد فوق الذکر، در این تحقیق به امکانسنجی ایجاد هاب گازی در کشور با استفاده از رویکرد SWOT پرداخته شده است. لذا ضمن جمع آوری نقاط قوت، ضعف، فرصتها و تهدیدهای صنعت گاز ایران، این موارد را در قالب ماتریس SWOT تحلیل نموده ایم. در مرحله پایانی، بهترین استراتژیها که شامل استراتژیهای SO، WO،ST و WT میباشد در ارتباط با صنعت گاز ایران برای تبدیل شدن به هاب گازی در منطقه گردآوری شده است. بر اساس نتایج به دست آمده، امکان ایجاد هاب گازی در ایران وجود دارد اما دستیابی به این هدف برای سالهای پیش رو با توجه به نقاط ضعف داخلی و تهدیدهای بینالمللی بعید به نظر میرسد.
The global growth in energy consumption especially in fossil fuels together with environmental considerations has produced a prospect of considerable increase in the demand for natural gas. The particular conditions prevailing the Iranian gas industry such as the existence of the World largest gas reservoir, the excellent geopolitical location, the access to the free seas and the availability of necessary infrastructures for pipelines as well as natural gas storage offers actual and potential advantages towards this objective, accordingly by benefiting these advantages, we can define the objectives and formulating appropriate actions towards promoting regional and global gas trade, perform an active role in the gas market. The realization of this objective may contribute towards advancing the international status of Iran in political and economic relations.For study the aforementioned topics, the feasibility study of establishing gas-trading hub in Iran is carried out with using SWOT approach. By focusing on the strengths, weaknesses, opportunities and threats in the Iranian gas industry, these points are examined within the SWOT matrix. Finally, the best strategies involving SO, WO, ST and WT strategies are analyzed regarding the transformation of Iranian gas industry into gas-trading hub in the region. The results show that the establishment of gas-trading hub in Iran is possible, although the domestic shortcomings and the international threats, the possibility of achieving this objective in the foreseeable future is rather weak.
https://jiee.atu.ac.ir/article_9917_ee2350dbfccfcf1fe499bee81c64813c.pdf
تجزیه وتحلیل راهبردی
گاز طبیعی
ماتریس تجزیه و تحلیلSWOT
هاب گازی
Strategic Analysis
Natural Gas
Matrix Analysis of SWOT
Gas-trading Hub
per
دانشگاه علامه طباطبائی
پژوهشنامه اقتصاد انرژی ایران
2423-5954
2476-6437
2018-12-22
8
29
103
129
10.22054/jiee.2019.9918
9918
Research Paper
شبیهسازی ترازنامه انرژی ایران برای سال 1420 و طراحی سناریوهای مدیریت طرف تقاضا و عرضه با استفاده از مدلساز LEAP
Simulation of Iran's Energy Balance and Designing Supply and Demand Management Scenarios for 2042 Using LEAP
شاکر محمدی
sh.mohamadi@ilam.ac.ir
1
علی امامی میبدی
ali_meibodi@yahoo.com
2
افشین جوان
af_javan@yahoo.co.uk
3
امیرحسین فاکهی
fakehi@yahoo.com
4
دانشجوی دکتری اقتصاد نفت و گاز، دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبائی
دانشیار و عضو هیئت علمی دانشکده اقتصاد، دانشگاه علامه طباطبائی
تحلیلگر مدلسازی انرژی، دبیرخانه اوپک
کارشناس انرژی شرکت بهینهسازی مصرف سوخت کشور
نیاز به برنامهریزی بلندمدت در بخش انرژی و بهرهگیری از ابزارهای طراحی سیاستگذاری در این بخش از موضوعات مهم و راهبردی کشور به شمار میرود. هدف اصلی در این مقاله اندازهگیری مقدار عرضه و تقاضای انرژی در بازة زمانی 1420-1393 در سناریو مرجع و سناریوهای سیاستگذاری و محاسبة میزان صرفهجویی نفت و گاز تحت سناریوهای جدید مدیریت عرضه (بخش تبدیل انرژی) و تقاضا نسبت به سناریو مرجع است. نتایج حاصل از مدلسازی در زیر بخشهای مختلف انرژی بیانگر رشد فزایندة تقاضای انرژی از 1321 میلیون بشکه معادل نفت خام در سال 1393 به 3/2471 میلیون بشکه معادل نفت خام در سال 1420 میباشد. با تعریف سناریوهای جدید و اتخاذ سیاستهای مدیریت سمت تقاضا و عرضه، مقدار صرفهجویی در تولید نفت خام در سال افق برنامهریزی به 119/702 میلیون بشکه معادل نفت خام میرسد که از میزان صادرات نفت خام سال پایه بیشتر بوده که میتواند به سرجمع صادرات نفت خام در سال افق برنامهریزی اضافه شود. این نتیجهگیری حرکت به سمت بهرهگیری از سیاستهای مدیریت تقاضا و عرضة انرژی (بخش تبدیل انرژی) و هم چنین جایگزین کردن انرژیهای تجدیدپذیر بادی و خورشیدی به جای سوختهای فسیلی را نمایان میسازد.
Importance of long-term planning in the energy sector and employing policy design tools are focal and strategic issues of the country. The main objective of this paper is to measure the supply (Energy Transformation) and demand of energy during the period of 2014-2042 according to the reference scenario and policy scenarios, and to calculate the amount of oil and gas savings under the new scenarios of supply and demand management of the reference scenario. The results of modeling below various energy sectors indicate that energy demand will increase from 1321 MBOE in 2014 to 2471.3 MBOE in 2042. By defining new scenarios and adopting demand and supply management policies, the amount of crude oil savings in the projected year is 702.6 MBOE, which is higher than the base year's crude exports. This result attributed to crude oil exports will be added in the planning horizon. This paper concludes that the move towards utilizing energy demand management and energy supply (Energy Transformation) policies, as well as replacing the renewable energy sources of wind and solar instead of fossil fuels.
https://jiee.atu.ac.ir/article_9918_a4ec6ced92caad4d151a4e979f2df0bd.pdf
شبیهسازی
ترازنامه انرژی
مدلساز Leap
سناریو مرجع
Simulation
Energy Balance
LEAP Modeler
Reference scenario
per
دانشگاه علامه طباطبائی
پژوهشنامه اقتصاد انرژی ایران
2423-5954
2476-6437
2018-12-22
8
29
131
169
10.22054/jiee.2019.9919
9919
Research Paper
ارزیابی مقایسهای عامل ریسک شرکت ملی نفت ایران در قراردادهای IPC، بیعمتقابل و مشارکت در تولید
A Comparative Evaluation of the NIOC’s Risk Factor in the IPC, Buy-Back and PSC Contract Arrangements
رضا عیوضلو
eivazlu@ut.ac.ir
1
محمد صیادی
oilgaseconomics@gmail.com
2
مسعود خادمی
khademi.masoud@ut.ac.ir
3
استادیار و عضو هیئت علمی دانشکده مدیریت، دانشگاه تهران
استادیار و عضو هیئت علمی دانشکده اقتصاد، دانشگاه خوارزمی
کارشناسی ارشد، دانشکده مدیریت، دانشگاه تهران
قراردادهای نفتی به عنوان اولین حلقه ارتباط بین دولتها و شرکتهای نفتی از اهمیت خاصی در تسهیم ریسک بین طرفین قرارداد برخوردار است. در همین راستا، هدف اصلی این پژوهش، ارزیابی مقایسهای میزان ریسک (ریسک هزینه، ریسک تولید و ریسک قیمت) شرکت ملی نفت ایران در ترتیبات قراردادی بیعمتقابل، قرارداد نفتی ایران (IPC) و مشارکت در تولید و در نهایت انتخاب قرارداد بهینه بر اساس عامل ریسک است. بر اساس نتایج آزمون رتبهای ویلکاکسون، میانگین ارزش فعلی خالص (NPV) مربوط به شرکت ملی نفت در IPC بیش از ارزش فعلی خالص مربوط به دولت در قراردادهای مشارکت در تولید میباشد. این در حالی است که NPV مربوط به دولت در IPC تفاوت معنیداری با ارزش فعلی خالص مربوط به دولت در قراردادهای بیع متقابل ایران ندارد. سایر یافتههای حاکی از آن است که بیشترین ریسک تحمیل شده به شرکت ملی نفت ایران ناشی از افزایش هزینهها به ترتیب به قرارداد بیع متقابل، IPC و مشارکت در تولید مربوط است. علاوه بر این، ریسک کاهش تولید در بیعمتقابل بیشتر از IPC و در قراردادهای جدید نفتی بیشتر از مشارکت در تولید است، به بیان دیگر کاهش تولید بیشترین تاثیر را در قرارداد بیعمتقابل بر ارزش فعلی خالص دولت میگذارد. ریسک کاهش قیمت نفت برای شرکت ملی نفت نیز در قراردادهای بیع متقابل و IPC تفاوت معنیداری با یکدیگر نداشته و در عین حال از قرارداد مشارکت در تولید بیشتر است.
As the first link between the host governments and oil companies, oil contracts arrangements have an important role to risk sharing between contract parties. In this regard, the main objective of this study is to provide a comparative evaluation of the risk factor (Cost Risk, Price Risk, Production Risk) of National Iranian Oil Company (NIOC) in Buy-Back (BB), Production Sharing Contract (PSC), and Iranian Petroleum Contract (IPC), and choosing the best contract based on the risk factor. Based on the results of the Wilcoxon Ranking Test, the average of the NPV of the NIOC in the IPC is more than the other types of contracts. However, the NPV in the IPC does not significantly differ from BB. Other findings revealed that the most risk of rising costs to the NIOC is related to the BB, IPC, and PSC, respectively. In addition, the most risk associated with a reduction in oil production is related to BB, IPC, and PSC, respectively. the most risk associated with the oil price reduction for the NIOC related to the IPC same as BB contracts that greater than PSC.
https://jiee.atu.ac.ir/article_9919_4211cbca0668c6be96f53adf92dcd73c.pdf
ریسک
شرکت ملی نفت ایران
قرارداد
نظام مالی
ویلکاکسون
Risk
National Iranian Oil Company
Contract
Financial Regime
Wilcoxon
per
دانشگاه علامه طباطبائی
پژوهشنامه اقتصاد انرژی ایران
2423-5954
2476-6437
2018-12-22
8
29
171
193
10.22054/jiee.2019.9920
9920
Research Paper
تحلیل حساسیت متغیرهای اصلی جریان نقدی در قرارداد IPC و مقایسه آن با قرارداد بیع متقابل مطالعه موردی: میدان دارخوین
The sensitivity analysis of main factors of IPC’s cash flow and its comparison to Buy back contracts case study: Darkhowein field
امیر عباس فرنودی
afarnoudi@gmail.com
1
محمد مهدی عسگری
shahdani@yahoo.com
2
مهدی صادقی شاهدانی
shahdani@yahoo.com
3
علی طاهری فرد
taheri.ali1983@gmail.com
4
دانشجوی دکتری دانشکده اقتصاد و معارف اسلامی، دانشگاه امام صادق (ع)
عضو هیئت علمی دانشکده اقتصاد و معارف اسلامی، دانشگاه امام صادق (ع)
عضو هیئت علمی دانشکده اقتصاد و معارف اسلامی، دانشگاه امام صادق (ع)
عضو هیئت علمی دانشکده اقتصاد و معارف اسلامی، دانشگاه امام صادق (ع)
در این مقاله نرخ بازگشت سرمایه و عوامل ریسکی که شرکتهای بین المللی، در قراردادهای نفتی IPC با آن مواجه میشوند، بررسی شده و به طور خاص برای قرارداد میدان دارخوین مدلسازی شده است. بدین منظور مهمترین عوامل ریسکی که میتواند منجر به کاهش نرخ بازده پیمانکار در این قراردادها شود، نظیر قیمت نفت، سطح تولید، هزینههای سرمایهای، هزینههای عملیاتی و دستمزد (پاداش) مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج تحلیل حساسیت جریان نقدی قراردادهای IPC نشان داد تاثیر این عوامل بر نرخ بازده پیمانکار در قراردادهای IPC در مقایسه با قراردادهای بیع متقابل چندان قابل توجه نیست. مهمترین عامل ریسکی در قراردادهای بیع متقابل هزینههای سرمایه ای است که به مقدار زیادی نرخ بازده پیمانکار را متأثر میکند ولی در این قراردادها این ریسک به دلیل جبران هزینه اضافی توسط دولت تا حد قابل توجهی کاهش یافته است. به طور کلی با توجه به نتایج به دست آمده میتوان گفت در قراردادهای IPC نسبت به قراردادهای بیع متقابل نرخ بازده پیمانکار چندان تحت تاثیر عوامل ریسکی بررسی شده، نیست و در نتیجه ریسک شرکت بین المللی نفتی در این قراردادها کاهش یافته است.
In this article the rate of return (ROR) and risk factors faced by international oil company (IOC), in IPC contract of Darkhowein oil field is modeled. For this purpose, we analyze the IPC contract specific risk factors that can contribute to a reduction in the rate of return for the international oil company including oil price, production level, capital cast, operating cost, and remuneration. The results of the cash flow risk analysis show the impact of these factors on the contractor's rate of return on IPC contracts is not significant in comparison to Buy-back contracts. The most important risk factor in Buy-back contracts is capital cast, which affects a large part of the contractor's returns, but in these contracts, this risk has been significantly reduced due to the government's additional compensation. In general, according to the results, it can be said that in IPC contracts, the contractor's return rate has not been heavily influenced by risk factors, and therefore the risk of the international oil company has fallen in these contracts.
https://jiee.atu.ac.ir/article_9920_035dd24c0bb25b5c0acc1e452a86c106.pdf
قرارداد نفتی ایران
تحلیل ریسک
نرخ بازده
IPC
دارخوین
Iranian Oil Contract
Risk Analysis
Rate of Return
IPC
Darkhowein